درسها و پيامدهاي تظاهرات نيويورک
منبع: سايت ديدگاه
محمد هادی
نگاهي به استقبال اعتراض آميز از احمدي نژاد و بدرقه غم انگيز سلطنت!
چهارشنبه گذشته(14سپتامبر) در اعتراض بورود رتيس جمهور تروريست آخوندها به آمريکا و سازمان ملل، هزاران تن از ايرانيان خارج از کشور در برابر مقر ملل متحد گرد آمده و به تظاهرات پرداختند. در نگاهي از بيرون و با توجه به حضور چند صد هزار و يا يک ميليون ايراني در آمريکا، اين تظاهرات در مجموع و بسهم خود توانست آبرو و اعتبار ساير ايرانيان مقيم آمريکا- که بدلايلي نتوانستند در تظاهرات شرکت کنند-را حفظ و پاسداري کنند و اجازه ندادند ورود احمدي نژادِ تروريست، بي سروصدا و بدون اعتراض انجام شود!
در نگاهي از درون ، برگزاري اين تظاهرات بنوبه خود حاوي درسها و پيامدهاي مهمي بود که بطور فهرست وار به آنها اشاره خواهد شد:
1-بجز تک و توک گروههاي کوچک و چند نفره، تظاهرات در قسمت اصلي- که با يک سري نرده بهم پيوسته از هم جدا ميشد- کلاً بين مجاهدين و سلطنت طلبان تقسيم شده بود. بدون شمارش دقيق و نفر به نفر، جمعيت سلطنت طلبان بين 100 تا 200 نفر و مجاهدين تا چندين هزار نفر بنظر ميرسيدند. شايد براي اولين بار بود که نيروهاي سطنت طلب و مجاهدين-بنا به تقدير روزگار و تدبير پليس و مقامات شهر نيويورک- ديوار بديوار و در همسايگي هم تظاهرات ميکردند!
جدا از تفاوت بسيار زياد و غير قابل چشم پوشي تعداد نيروهاي دو طرف، نظم و ترتيب و آمادگي و تجهيزات مجاهدين در اداره و پيشبرد تظاهرات فوق العاده و غيرقابل مقايسه با همسايه سلطنت طلب خود بود. در سمت سلطنت طلبان بيش از نيمي از شرکت کنندگان خود جزء مستولين و نمايندگان رسانه ها بودند که با تلفن هاي دستي در دست و با دوربين هاي فيلمبرداري بر دوش مشغول پخش گزارش مستقيم و غير مستقيم بودند!
2-صحنه تظاهرات خود بخود و در يک نگاه و بدون هيچگونه توجيح و تفسيري گوياي اين واقعيت بود که چه نيرويي بزرگترين، متشکل ترين و جدي ترين نيروي مقابل آخوندها ميباشد. در آينده دور يا نزديک، جريانات داخل و خارج در رابطه با سرنوشت ايران، بهر طرف که بچرخند در اين ميان آنچه قطعي و مسلم مينمايد، اين است که هيچ نيرو و قدرتي قادر نيست حضور و نيروي مجاهدين را کتمان و بروي خود نياورد! و اين شايد نخستين درسي بود که همسايه سلطنت طلبِ مجاهدين، در تظاهرات و از فاصله چند متري با چشمان بعضاً حسود خود و بدون سانسور ديدند!
3-سلطنت طلبان-برغم تصورات خودساخته و آخوند پرداخته از مجاهدين- از نزديک ديدند که مجاهدين موجودات عجيب و غريبي نبوده و از جوان و پير، مرد و زن با حجاب و بي حجاب، ضمن دادن شعار و تظاهرات از چاشني رقص و موسيقي شاد غافل نبوده و بر خلاف مارش هميشه عزاي آخوندها، مبشران شادي، آزادي و آباداني ميباشند!
4-عليرغم تبليغات شبانه روزي و چندين هفته اي سلطنت طلبان در تلويزيونها، و بنا بگواهي صحنه تظاهرات، نهايتاً روشن و آشکار شد که بدنبال شکست اعتصاب غذاي بي موقع و بي هدف رضا پهلوي در لس آنجلس و عدم استقبال مردم از تظاهرات سلطنت طلبان در نيويورک فاتحه سلطنت-نه لزوماً سلطنت طلبان-خوانده و آخرين ميخ بر تابوت پوسيده نهاد سلطنت کوبيده شد! براستي بي اعتنايي و عدم حضور مردم در صفوف سلطنت طلبان را نميتوان به چيزي غير از پاسخ منفي و قطعي ايرانيان مقيم آمريکا به سلطنت تعبير نمود!
امّا پذيرش اين شکست و جمع و جور شدن بساط سلطنت طلبي، براي بسياري از سردمداران سلطنت طلب آسان و راحت نيست و درست بهمين دليل از همان فرداي تظاهرات در رسانه هاي خود-بجاي پاسخگويي و توضيح شکست و عدم حضور و استقبال مردم- بجلو فرار کرده و بجاي جواب شروع کردن به سئوال کردن و مخدوش نمودن اذهان مردم و بيرنگ جلوه دادن پيروزي مجاهدين در برابر سازمان ملل! و بافتن زمين و آسمان شروع کردن به شايعه پراکني و ايجاد شک و شبهه که گويا:
- مجاهدين با پرداخت پول بليط هواپيما و هتل مردم را بصحنه کشانده بودند!
-مجاهدين مردم عادي آمريکايي را با پرداخت 50 دلار استخدام و بداخل صفوف خود آورده بودند! و . . .!
براستي اگر کسي از قيمت شرکت در تظاهرات اطلاع دارد بد نيست فراتر رفته و قيمت ساير اقلام مبارزه و جنگ 25 ساله با رژيم آخوندها را اعلام نمايد!
براستي اگر قيمت حضور در تظاهرات 50 دلار است، پس چگونه ميتوان بهاي سالها شکنجه و اعدام هزاران مجاهد اسير و شهيد و يا اجرت و يا غرامت دهها سال ماندن و جنگيدن هزاران جان برکف مجاهدين در کنار مرزهاي ايران و يا خودسوزي آنها را محاسبه و تخمين زد؟
در حاليکه واقعيت اين است که حضرات قيمت گذار بر جانبازي و فداکاري-بدور از درک انگيزه هاي والاي انساني و حداقل آشنايي با مقوله فدا-بالاجبار به تنها بده و بستاني که در سراسر عمر خود با آن آشنايي و انس و الفت داشته و توانايي فهم آنرا دارند-خريد و فروش همه چيز و همه کس با دلار- پناه برده و از ظنِ کاسبکار خود، مفسر مقولاتي غريبه و غير قابل لمس ميشوند!
اگر بزعم مبارزان پولکي، پول به تنهايي حلال مشکلات مبارزه بوده و حضرات از بي پولي بنالند. در اينصورت ايکاش دلارهاي خوابيده در بانکهاي سوئيس و صندوق هاي نسوز- که قرار بوده خرج مبارزه شوند- بفرياد و فغان در آيند و اسرار مگو را بگويند! ايکاش!
تظاهرات نيويورک- ضمن استقبال اعتراض آميز به ورود رئيس جمهور تروريست آخوندها به آمريکا- بصورت کناري نيز بدرقه و خداحافظي اي بود با سلطنت و سلطنت طلبي! و بر سلطنت طلبان واقعي است که واقعيتِ مرگ و خاکسپاري سلطنت را با همه تلخي و بدمزه گي آن پذيرفته و در راستاي مبارزات مردم ايران با حکومت ضد ايراني آخوندها، سهم و وظيفه خود را در اشکالي نوين ادامه و استمرار بخشند!