۱۳۸۴/۰۶/۰۸

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۶/۰۱

منم منتقد مجاهدينم !!
رضا شمس
برگرفته از ايران ليبرتی

از بس به چيزاي جدي فکر کردم خسته شدم. از بس که اخبار را پي گيري کردم ديگه نا ندارم. همش فکر ، همش ناراحتي ، ديگه د يپرس شدم . زندگيم شده دلهره و نگراني.آخه مگه من گناه کردم ، والله به خدا عذابم به مورچه هم نرسيده. تو را به خدا شما قضاوت کنيد...
آخه اينم شد زند گي .چقدر هي تحولات ايران که نه ، دنيا رو دنبال کنم. چقدر به دنبال تحولات بدوم .چقدر با دلهره به فردا فکر کنم. چقدر بر و بيا. هي بدو اينجا هي بدو اونجا. ديگه خسته شدم. آخه منم نا سلامتي آد مم بابا. ديگه ذ له شدم ، همين روزا ، توي يکي از همين روزاي داغ لس آنجلس ، يه هو ديدي سر به بيابون گذاشتم. ميرم تو همين ساحل زيباي سندياگو خودمو زير ماسه ها چال ميکنم.
ول کن نيستن که. هر چه گفتم بابا اصلا عراقو ولش. بي خيالش. از اولش هم رفتن تو خاک عراق ، تو خاک دشمن ، اونم وقتي با کشور ما در حال جنگه و اسلحه کشيدن رو سربازاي ايران اشتباه بوده . اشتباه که نه ،عين خيانت بوده. ولي خوب حالا ما شما رو بخشيد يم . امروز ايران در خطره ما بايد " به ايران فکر کنيم " ما اپوزيسيون بايد متحد باشيم "امروز فقط اتحاد". شما هم جوانان ايراني هستيد ، اشتباه و خيانت هم اگر بوده ، از رهبران شما بوده . خودتون که گناهي نداريد. د لم سوخت. گفتم بابا زير بمبارون وا نستيد ، خيلي خطريه.

بلند شيد بيايد خارج ديگه . زحمت ما را هم کم کنيد. سيا ستي گفتن . حسابي گفتن. کتابي گفتن . خوب خودتونو چرا تو درد سر ميندازيد. مگه مرض داريد زير بمبارون ، اونم بمبارون آمريکا، بايستيد. آخه کسي که بمب آمريکا تو سرش بخوره ، تو اين دنيا ديگه کسي آدم حسابش ميکنه؟ حالا خودتون هيچي ، آبروي ما چي ميشه. همين کم داشتيم که بگن ايرانيها بمب آمريکايي خوردن . از اون ور هم که اين آخوندها هي کاراي تروريستي مي کنن و خارجيها به ما ايرانيها ميگن تروريست. تاره يه مرتبه ديدي تو همين هيرووير سربازاي ايران هم وارد خاک عراق شدن و به شما حمله کردن ، شما ميخوايد دو باره رو سر بازاي وطن اسلحه بکشيد و به ايران خيانت کنيد ؟ آخه بشر متمدن چنين کاري ميکنه. گناه ما چيه. مگه ما گناه کرديم . چطور سرمونو جلو آمريکاييا بلند کنيم؟ حالا باز صد رحمت به آخوند ها حد اقل ميشه کمي باهاشون حرف زد ، گفتمان دمکراسي کرد ،روشون حساب کرد. ولي شما که به حرف هيچکس گوش نميدين. اهل گفتمان هم نيستيد. آخه مگه ما اپوزيسيون خارج کشور چمونه، ها؟ خودمونيم، اينقدر مبارزاتي که ما تو اين مدت انجام داديم تو تمام تاريخ ايران کسي انجام داده؟خوب نيامديد ديگه . منم که وظيفه ي تاريخيم انجام داده بودم ، گفتم به جهنم ، بذار اينقدر بمب تو سرشون بخوره که له و لورده شن. چرا دلم برا آدمي که حرف حساب سرش نميشه بسوزه . از قديم گفتن " تو به من يه سوزن بزن تا من بهت يه جوال دوز بزنم" شما که به فکر آبروي هموطنات تو غربت نيستي ديگه از من چه توقعي داري ،ها؟ خوب آخرش هم ديدي چه شد ، رهبراتون اومدن خارج خودشونو نجات دادن شما جوواناي عزيز و رعنا را گذاشتن دم توپ. بعدش هم که شما جوونا را خواستيم نجات بديم ، گوش نکرديد. خوب چکارتون کنيم . کسي که خودش نخواد نجات پيدا کنه هيچکس نمي تونه نجاتش بده. والا دلم خيلي ميسوزه . هرچند ادم مودبي هستم ، اما گاهي وقتا تو دلم به زمين و زمان فحش ميدم. خيلي ديپرس مي شم. آخه بدبختا ، نگاه کنين کارتون به جايي رسيده که حتي کمونيستا هم براي شما کمپين نجات ميذارن. ميخوان شما را نجات بدن ميگن ديدبان گفته اونجا نقض حقوق بشر ميشه. آخه جووناي عزيز، ديدبان که ديگه شوخي بردار نيست ، آمريکاييه.
کميته ي نجات هم که کمونستيه . مي فهميد يعني چي؟ يعني پيش شرق و غرب آبروي ما ايرانيها رفته. اين شکستن غرور مليست. آخه من ازشرم چکار کنم . کسي که هم بمب آمريکا تو سرش بخوره ، هم ديدبان باهاش دشمن باشه ، هم کمپين کمونيستي برا نجاتش بسيج بشه ، ديگه کي جرات ميکنه از خجالت سرش را بالا بگيره. بازم بگيد من حق ندارم کلافه بشم ؟ بازم بگيد چرا ديپرسي؟ بازم بگيد چرا اپوزيسيون کاري نميکنه ؟ آخه با اينهمه مشکلات چطور ميشه کاري کرد. باور کنيد اگه برجاي دوقلو سر جاشون بود ، حتما خودمو از اون بالا مينداختم پايين.
آخه من چقدر شما را نصيحت بکنم. چقدر غصه بخورم. وقتي يه بزرگتر به شما نصيحت ميکنه ، به حرفش گوش بديد ديگه. بزرگي گفتن . کوچکي گفتن. ما اپوزيسيون بايد تمام وقتمون صرف آزادي ايران بشه. شما با اين کاراتون داريد وقت اپوزيسيون را ميگيريد و نميذاريد ايران عزيز ما آزاد بشه. اينم که يعني خيانت . البته من ميدونم که شما جووناي رشيد ايران گناهي نداريد. گناه از رهبراتونه. همه ي دنيا ميدونن که سياست يعني امر ممکن. اما اون خانومه اسمش چيه ؟ همون که ميگه ميتوان و بايد . آها مريم. از اون ديگه خيلي لجم ميگيره. آخه زنو چه به اين حرفا . اصلا مگه مرد قحطيه که شما به حرف يه زن گوش ميديد. ببينيد امريکا هم زن را رهبر نمي کنه. آخه خجالت هم خوب چيزيه. وقتي تو فرانسه گرفتنش ، دلم خنک شد. گفتم اين خاتمي بي عرضه الان تحويلش ميگيره. اما نتنوست.

اميدوارم حمايتهاي اپوزيسيون حرومش بشه. اينقدر بي بخار بود از پس يه زن بر نيامد. اونم يه خجالت ديگه براي من شد. من بيچاره چقدر بايد حرص بخورم. ولي شما که خودتون را آتيش زديد کارتون از خاتمي خيلي بدتر بود . آخه عزيزان من آدم به خاطر يه زن خودشو آتيش مي زنه؟ حالا آمريکاييا به ما ميگن وحشي. البته من ميدونم که شما جووناي صادقي هستيد . همش تقصير رهبراتونه که شما را شستشوي مغزي ميدن. نمي ذارن اپوزيسيون شما را آگاه کنه. خدا لعنتشون کنه. جووناي ايرانو هي به کشتن ميدن.

من به جووناي ايراني که هنوز تو عراق موندن ميگم عزيزان هنوز هم دير نشده ، بذاريد شما را نجات بديم . به حرف من گوش نمي کنيد به حرف کمونيستا که ميخوان شما رو نجات بدن گوش کنيد. تو عراق جنگ و نا آراميه .آخه آدم عاقل چنين جايي واي ميسه؟ خوب ديديد که دو نفر شما را تروريستا دزديدند. اونا عرب وحشي هستن مثل ما ايرانيها که نجيبزاده نيستن . من دعا مي کنم که هر چه زودتر اونا رو تحويل ايرانيها بدن. کاش ميشد من به اون دو نفر مي گفتم جووناي عزيز وقتي تحويل ايرانيا ميد نتون نکنه بد اخلاقي کنيد و مثل وحشيا با سربازاي ايران در گير بشيد و به ايران خيانت کنيد. آخه ميترسم صداش بپيچه و پيش آمريکاييا کنف شيم. حالا تا بقيه تون را نگرفتن بياييد خارج پيش اپوزيسيون. بده نزديک ايران عزيز باشيد. چون سربازاي ايران ميان عراق ، خوب نيست بروي برادران همو طن ايروني سلاح بکشيد و به ايران خيانت کنيد. آکه بازم گول رهبرا تونو بخوريد اين دفعه ديگه خيلي سخت ميشه که اپوزيسيون شما را ببخشه. آخه شما اگه اين کار بکنيد منم ديگه طاقت دلهره و نگراني ندارم و نمي تونم ايران عزيز را آزاد کنم و يه هو ديدي جنازم رو تو ساحل پيدا کردند.شما که نمي خوايد اينقدر به ايران خيانت کنيد . ميخوايد؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۵/۲۳

گنجي را رها کنيد، لاجوردي را بچسبيد!
هادي خرسندي
اي عزيزاني که الآن به جاي من و هزاران انسان ديگر جلوي بيمارستان ميلاد علاف نشسته ايد، اي عزيزاني که يک روز گنجي قهرمانتان است، يک روز خاتمي، يک روز کديور، يک روز آقاجري، يک روز کرباسچي، يک روز سازگارا ... و يک روز (همين دو ماه پيش) رفسنجاني!! حالا که اينطور است يک ياد خيري هم از اسدالله لاجوردي بکنيد که خاتمي تان تجليلي که از او کرد از گنجي نکرد

اين دختران زيبا با عينک آفتابي، اين پسران رعنا با ژوليدگي ترو تميز، اين مادران کم حجاب و پدران نيمه آراسته که در عکس ها مي بينم، همه آشنا به نظرم ميآيند. آدم حسابي مي بينمشان. اين ها همان طرفداران خاتمي و دوم خردادي هاي هشت سال گذشته نيستند جلوي بيمارستان ميلاد
بله. خودشانند. طيف و طايفه هوادار گنجي همان تيپ و طبقه طرفدار خاتمي است. غريبه بينشان نيست مگر جاسوس. چمباتمه زده اند کنار خيابان ساکت و غمگين و بهت زده. نه صدائي نه فريادي (خصوصاً جلوي بيمارستان) نه طومار پارچه اي، نه شعاري! کافي بود خاتمي فقط گفته باشد «در مورد گنجي بايد عدالت اجرا شود» تا اينها در و ديوار را پر کنند از فرمايش نستعليق خاتمي مزين به تمثال هاي بزرگ او و در کنارش عکس هاي کمرنگي از گنجي .... شايد يک بانوي محجبه و چشم بسته ترازو به دست هم در گستره پوستر اين نوشته را جان ببخشد که « خاتمي – نقطه، سر پارچه – در مورد گنجي بايد (يا بهتر است!) عدالت اجرا شود.» حرفي که به هيچ جا هم برنميخورد. تازه يادآور وعده خاتمي هم ميبود: حکومت قانون!
اما خاتمي اين را هم نگفت! برعکس روز آخر نه گذاشت و نه برداشت، يکباره و يککاره درآمد که: «اين آقا خودش تقصير دارد!» (يا «همه اش تقصير خود اين آقاست.») اين را گفت و رفت. گفت و اين سينه چاکان هشت ساله خود را – انگشت به دهان - توي هوا رها کرد و رفت!
بعدش بهت بود و سکوت. هيچکس در هيچ سايتي و وبلاگي چيزي به اعتراض، به گلايه، ننوشت که انعکاسي لااقل در جامعه اينترنتي داشته باشد. چرا که خاتميزده هائي که حالا با حفظ سمت گنجيگرا شده اند هوشمندانه تف سربالا نمي اندازند! (در يک سايت پربيننده گويا مفيد و مختصر سطري نوشته آمد.)
از مهاتما گاندي بعيد بود روز آخر مغز همه را توي پوست گردو بگذارد!

- «آقاي کديور! جوان ها بدجوري دمق شده اند. شما برس به داد اين عبارتي که من انداختم. آخر گفته خامنه اي بايد برود. من چه دفاعي ميتوانستم ازش بکنم روز آخري؟ گفتم خودش تقصير دارد.»

-ـ « خوب من هم دنباله اش را ميآيم - لينک کديور - که زهر حرف شما را بگيرم. اول برميگردانم طرف خودشان. حمله ميکنم به روزنامه نگاراني که در روز خبرنگار جايزه گرفته اند. ميگويم خجالت نميکشيد؟ بعد هم ميگويم گنجي ميخواهد قهرمان بازي دربياورد. تحريک پذير هم هست و خيال هم ميکند ديگران آدم نيستند و فقط خودش بايد اوضاع را درست کند. خلاصه آقا بلاگردان شما ميشوم.»

- «سيدالشهدا دم شما را گرم نگهدارد! من ممکن است چهارسال ديگر يا هشت سال ديگر دوباره به اينها احتياج داشته باشم.»


-« يکي به نعل يکي به ميخ پنبه اش را ميزنم. ضمناً هم ميگويم نسبت به گنجي ايراد دارم اما جرأت نميکنم بگويم.»
***

بله. در خبر آمده: «كديور با بيان اين كه نسبت به ‏آ‌‏را نظري و شيوه گنجي نقد دارد، تاكيد كرد: اما آيا فضاي سالمي سراغ داريد كه بتوان اين نقدها را انجام داد؟»
فضاي سالم؟ کسي جرأت دارد حرف بزند؟ بر او همان ميرود که هشت سال پيش و از هشت سال پيش بر بعضي ها رفت. چي؟ خاتمي؟ آخونده؟ بالاي چشمش ابروست؟ روي سرش عمامه است؟ روي دوشش عباست؟ بي خاصيته؟ کي؟ چي؟ تو؟ ...

کسي ميتواند بگويد اين اکبر گنجي عزيز و نازنين – قربانش برويم - که به اين حال و روز بدني رسيده آيا صلاحيت دارد راجع به ادامه اينجور مبارزه تصميم بگيرد؟ آيا خون کافي به مغزش ميرسد؟ مگر نه اينکه عقل سالم ... چي؟ کي؟ تو؟ ...

سکوت است و بهت. کسي جرأت دارد بگويد شايد خاتمي جان قربانش برويم درست گفته باشد؟

سه هفته پيش گفتند که قاضي مرتضوي گفته مشکل است که گنجي تا صبح زنده بماند. خبر آمد که گنجي مثل قهرماني که زنجيرهاي اسارت را پاره ميکند ناگهان لوله سرم را از دست خودش درآورده! همسر گنجي اصرار دارد يک هيئت سه نفره اجازه ملاقات با او پيدا کند تا او را راضي به وصل سرم کند. آيا هيئت سه نفره بلد است معجزه کند؟ اگر گنجي حالش جا بود و با آن قدرت بيان و احاطه اش به فلسفه و منطق و مهارت جدلي ديالکتيک، اعضاي هيئت سه نفر را قانع کرد که آنها هم اعتصاب غذا بکنند؛ آنوقت چه خاکي به سر کنيم؟


چرا قاضي مرتضوي فکر کرده بود گنجي تا صبح تمام ميکند؟ چرا خانم گنجي که راجع به شوهرش با صيغه جمع حرف ميزند نميداند که اقاي گنجي در اتاق خود راديو دارند يا ندارند و اگر دارند ساعت پخش و طول موج صداي آمريکا را در اين حال به خاطر ميآورند يا نميآورند؟ تا به توصيه هاي ايشان که از راديو آمريکا پخش ميشود گوش فرادهند.

در اينجا غافل نباشم که حتماً تأکيد کنم که من هم مثل همه نگران جان اکبر گنجي هستم. ميدانم هم که او نويسنده باشهامتي است. اگر در ايران بودم يک تک پا هم شده تا بيمارستان ميلاد ميرفتم ببينم چه خبر است. اما اي عزيزاني که الآن به جاي من و هزاران انسان ديگر جلوي بيمارستان ميلاد علاف نشسته ايد، اي عزيزاني که يک روز گنجي قهرمانتان است، يک روز خاتمي، يک روز کديور، يک روز آقاجري، يک روز کرباسچي، يک روز سازگارا ... و يک روز (همين دو ماه پيش) رفسنجاني!! حالا که اينطور است يک ياد خيري هم از اسدالله لاجوردي بکنيد که خاتمي تان تجليلي که از او کرد از گنجي نکرد.

وقتي خاتمي از آن برادرش «سرباز خدمتگزار انقلاب» به نيکي ياد کرد؛ خيلي ها که در زندان شنوائي خود را از دست داده بودند، نشنيدند. اعدام شده ها هم مسلماً نشنيدند، اما شما که شنيديد! پس بلند شويد از جلوي بيمارستان ميلاد برويد بر مزار لاجوردي. شايد گاندي تان را هم آنجا در حال زيارت ببينيد. آنوقت مي توانيد از او بپرسيد اين حرف روز آخرش چقدر به «مشت در کوني» شبيه است

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۵/۲۱

طنز، فاشيسم، حماسه
ناهيد رکسان
................

نگاهي به آخرين دُرفشاني‌هاي گنجي، «واسلاو هاول» حکومت استنجاء و حاميان «نخبه»اش در داخل و خارج اثبات همين مدعاست. بازجوي ساواک هم متوجه شده. دور، دور شرافت و حيثيت نيست. مي‌بايد الله‌کرم وار عربده‌جوئي کرد، مي‌بايد خميني‌وار پرت و پلا گوئي کرد. بقيه معرکه را بي‌بي‌سي، راديو فرانسه و هزاران بوق تبليغاتي برادر «راپرت مورداک»، صهيونيست متعهد و مکتبي، عهده‌دار مي‌شوند.
بقيه معرکه را سازمان‌هاي «بيطرف» ناظر بر «حقوق» انواع و اقسام جنايتکاران جهان سوم عهده‌دار مي‌شوند.
بقيه معرکه را در داخل، اعلاميه‌ نويس‌هاي بيسواد ساواک پهلوي عهده‌دار مي‌شوند. همان‌ها که يک روز «رشيدي مطلق» بودند، روز ديگر «صداي انقلاب» ملت را از زبان آريامهر شنيدند، و امروز، به نام مبارز شيردل ساواک، مانيفست مي‌نويسند و گروهي بي‌سوادتر هم مجذوب علم و دانش و فرهنگ نداشته‌شان شده‌اند.
همان‌ها که امروز ديگر توان تبليغ هم ندارند. پير و فرسوده‌اند، فراموشکار و بي‌دقت شده‌اند. از زبان «واسلاو هاول» وطني مي‌نويسند که گويا قصد برکناري خامنه‌اي را دارد، ولي در عين حال از خود خامنه‌‌اي مي‌خواهد راه برکناري را خود نشان دهد! «من به دنبال کنار زدن آقاي خامنه‌اي از رهبري سياسي کشور هستم. آقاي خامنه‌اي بايد به روشني پاسخ دهد که چگونه مي‌توانم به اين هدف به روش‌هاي مسالمت آميز دست يابم؟...»!!!
تمام مطلب را در سايت ديدگاه بخوانيد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۴/۰۵/۱۳

احمدی‌نژاد كار خودرا آغاز كرد!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed