۱۳۸۱/۰۷/۰۲

گنچی
به نقل از حسن آقا :
اول اینکه من خودم با هرگونه کنار گذاشتن افراد بخاطر اشتباه مخالفم، ولی اشتباه چیزی نیست که یک انسان هربار و هرروز انجام دهد وبخصوص وقتی که کسی این اشتباه را سالها ادامه دهد. آقای گنچی کیست؟ آقای گنجی یک پاسدار سابق است که همانطور که از نوشته های ایشان برداشت میشود انسان عامی و فریب خورده ای نمیتواند باشد. او انسانی است که با آگاهی کامل در بدترین دوران جمهوری اسلامی درکنار این رژیم آتش بیار معرکه بوده، او کسی است که در زمانی که بهترین فرزندان ایران را به مسلخ میبردند یار و همکار حکومت بوده او یک پاسدار فریب خورده نیست که بتوان به این سادگی از کنارش گذشت.
ادامه را برويد پيش حسن آقا بخوانيد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۶/۲۵

اين را اگر وقت داشتيد ببينيد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۴/۲۹

داستانى كوتاه از تويد اخگر :
شهر انقلاب‘ سناريويى كه به حقيقت پيوست.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۴/۱۷

محمد خرداديان به 10 سال اقامت درايران محكوم شد!!!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۴/۱۶

سه سال است كه در دست گرفتن يك زير پيراهن خونى يارانش او را به
گوشه اى پرتاب نموده است.
سعى كردم خودم رابه جاى احمد باطبى بگذارم و لحظاتى خودم را بجاى او
بگذارم. نه‘ من نميتوانم او را بفهمم.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۴/۱۵

خبر بَد رسيد، او رفت.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۴/۰۹

سيزده خط براى زندگى***

گابريل گارسيا ماركز

1 : دوستت دارم، نه به خاطر شخصيت تو، بلكه بخاطر شخصيتى كه من در هنگام با توبودن پيدا ميكنم.
2 : هيچكس لياقت اشكهاى تو را ندارد و كسى كه چنين ارزشى دارد باعث اشك ريختن تو نميشود.
3 : اگر كسى تو را آنطور كه ميخواهى دوست ندارد، به اين معنى نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
4 : دوست واقعى كسى است كه دستهاى تو را بگيرد ولى قلب تو را لمس كند.
5 : بدترين شكل دلتنگى براى كسى آت است كه در كنار او باشى و بدانى كه هرگز به او نخواهى رسيد.
6 : هرگز لبخند را ترك نكن، حتى وقتى ناراحتى چون هر كس امكان دارد عاشق لبخند تو شود.
7 : تو ممكن است در تمام دنيا فقط يك نفر باشى، ولى براى بعضى افراد تمام دنيا باشى.
8 : هرگز وقتت را با كسى كه حاضر نيست وقنش را با تو بگذراند، نگذران.
9 : شايد خدا خواسته است كه ابتدا بسيارى افراد نامناسب را بشناسى و سپس شخص مناسب را، به اين ترتيب وقتى او را يافتى شكر گزار باشى.
10 : به چيزى كه گذشت غم مخور، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.
11 : هميشه افرادى هستند كه تو را مى آزارند، با اين حال همواره به ديگران اعتماد كن و فقط مواظب باش كه به كسى كه تو را آزرده، دوباره اعتماد نكنى.
12 : خود را به فرد بهترى تبديل كن و مطمئن باش كه خود را مى شناسى قبل از آنكه شخص ديگرى را بشناسى و انتظار داشنه باشى او تو را بشناسد.
13 : زياده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترين چيزها در زمانى اتفاق مى افتد كه انتظارش را ندارى.

*** به نقل از سايت ديدگاه

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۴/۰۳

داشتم خاطرات عباس سماكار را روي سايت شهروند ميخوندم
كه رسيدم به وصيت نامه خسرو گلسرخي و يكدفعه برگشتم به
آن سالها.

سال دوم دانشگاه بودم و به فكر گذراندن واحد ها، ولي همان چند
دقيقه دفاعش در تلويزيون شاه كافي بود تا اولين جرقه ها
به جان هزاران نفر مثل من بيفتد.
فردايش نه فقط در دانشگاه كه همه جا حرف از خسرو گلسرخي بود.

وصيت نامه خسرو گلسرخي
من يك فدائي خلق ايران هستم و شناسنامه من جز عشق
به مردم چيز ديگري نيست. من خونم را به توده هاي
گرسنه و پابرهنه ايران تقديم ميكنم. و شما آقايان
فاشيست ها كه فرزندان خلق ايران را بدون هيچگونه
مدركي به قتلگاه ميفرستيد، ايمان داشته باشيد
كه خلق محروم ايران انتقام خون فرزندان خود را خواهد
گرفت. شما ايمان داشته باشيد از هر قطره خون ما
صدها فدايي برميخيزد و روزي قلب شما را خواهد
شكافت. شما ايمان داشته باشيد كه حكومت
غيرقانوني ايران كه در 28 مرداد سياه به خلق ايران
توسط آمريكا تحميل شده در حال احتضار است و
دير يا زود با انقلاب قهرآميز توده هاي ستم كشيده
ايران واژگون خواهد شد.
شاعر و نويسنده خلق ايران ، خسرو گلسرخي
"ضمنا يك عدد حلقه پلاتين(طلاي سفيد) و مبلغ يك هزار
و دويست ريال وجه نقد را به خانواده و يا به زنم بدهند.
خون ما پيرهن كارگران، خون ما پيرهن دهقانان، خون ما
پيرهن سربازان، خون ما پرچم خاك ماست."
.............................................................................
خسرو گلسرخي در 29 بهمن ماه 1352، در ميدان چيت گر تيرباران شد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۳۰

در دو هفته، آره فقط دو هفته آخر ماه مه 46 حكم اعدام و سنگسار
و حلق آويز در ملا؛ عام
اجرا شده است.

خانمها و آقايان عزيز که سالهای سال است به ايران نرفته ايد،
ايران ذهن شما با ايران واقعی آسمان تا زمين فرق دارد.


نه آقاي محترم هنوز هم همان آدم خوران سابق مشغول جنايت هستند،
آنوفتها اينترنت نبود مجبور بودند كماندوي مرگ بفرستند تا نه فقط گوينده
كلام را كه خود كلام را هم بكشند، و امروز ميخواهند
تروريسم اينترنتی راه بياندازند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۲۷

در سالهاى بين 40 و 50 روبروى دانشگاه صنعتى در تهران زمينهايئ بود كه
قبلأ محل كشت و زراعت بود و در آنزمان بصورت باير رها شده بود كه بعداً و در
زمان مناسب بفروش برسند.
زمين وسپا، چهارديوارى،... و كمى پائين تر زمين على برادرى محلهائى بودند
كه چندين ورزشكار به تيم ملى فوتبال دادند.
در زمينهاى فوتبال غرب تهران، آنزمانهآ چهره اى وجود داشت به نام آقا نبى.
فوتبال بازى ميكرد و مربى هم بود و ضربه هاى كاشته خوبى هم ميزد.
معروف بود كه گروهبان ارتش است ولى هيچوقت او را با لباس ارتشى نديده
بودم. گهگاهى گم ميشد و ديگر پيدايش نبود، در بازگشت ميگفت در اردوى
تيم ملى ارتش بوده و چگونه به حشمت مهاجرانى لايى زده است و چه
بلايى سر قليچ خانى آورده است.
دربازگشت از يكى از غيب شدنهايش تعريف كرده بود كه در غياب مسُول
حفاظت كاخ سعدآباد به جاى او مشغول كار بوده است.
تعريف ميكرد يك روز ديدم چمنهاى روبروى درب ورودى كاخ خشك شده اند و
همين وقتهاست كه اعلاحضرت بيرون بيآيند، شلنگ آب را آوردم و خودم
مشغول آبدادن به چمنها شدم، چند دقيقه نگذشته بود كه شاه آمد
روى پله ها و يهو شلنگ آب را بطرف او گرفتم.
شاه در عين حالى كه سعى ميكرد از مسير آب فرار كند
تا بيشتر خيس نشود فرياد ميكشيد نبى نكن، نبى نكن، نبى نكن!!!

نكته جالب اين آقا نبى اين بود كه همه ميدانستند كه او دروغ ميگويد جز
خودش.

فضولك ميدوني اين آقا نبى مرا ياد بعضيها ميآندازد. با اين تفاوت كه او آدم
ساده اي بود ولي اين مستقيما به وزارت اطلاعات وصل است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۲۶

جمله زيبايى از غزاله عليزاده كه به شكلهاى ديگرى هم از زبان ديگران شنيده بودم :
بين زن و مرد فرقي نيست و هر دو بايد آزاد شوند، نه فقط زن.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

خاتمى

من ميگم اَنف تو نگو اَنف، تو بگو اَنف.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۲۲

خاك توى سر آمريكا و استكبار، آنان بخود مينازنند كه سفينه هوا كرده اند و
به كره ماه پا گذاشته اند، اينان بيايند شهدا ما را ببينند كه از عرش اعلاء گذشتند
و به دب اكبر و اصغر رسيدند.
چه كسى اين جملا ت گهربار را گفته و به چه مناسبتى؟ نظر بدهيد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۲۰

آخ كه چقدر اين فضولك از زبان ما ميگويد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۱۰

يك سوال بسيار ساده از آقاي شمس الواعظين و طرفدارانش در وبلاگستان.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۰۷

حالا وقت ندارم، ميخوام برم زير درخت آلبالو.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۰۶

دوستان عزيز باور كنيد چون من خيلى دشمن رژيم جمهورى اسلامى هستم، اين دو سه ماهه اخير ويروس باران شدم، و بهمين دليل نتوانستم به هزاران پيام شما پاسخ دهم.
آخه من خيلى ضد رژيمم، ميگيد نه بيآيين زير درخت آلبالو.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سرم را از پنجره بيرون آورده و مشغول پك زدن به سيگار بودم كه ديدم دوباره داره يك جنازه ديگه رو كشان كشان به طرف درخت آلبالو مى بره، باباجون رحم ومروتت كجاست؟
هر شب و هر روز يه جنازه رو ميكشى رو زمين و ميبرى زير اون درخت آلبالوه چال ميكنى.
ترسم از اينه آلبالو هاى امسال بوى تعفن تمام دنيارو داشته باشه.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۳/۰۵

به نقل از يك مريض :

امشب به وبلاگى سر زدم كه اين نقل قول كثافت را از زبان يك كثافت ديگر آورده بود
كمتر كسى از اهالى ايران است كه ميرغضبى نداند يا ستم و تعدى نراند و بى انصافى نپرورد. تمام سكنهء اين ويرانهء خرابه، از طبقهء علما و حكما و حكام و وزرا گرفته تا بقال و حمال، همه ستمگر و بى مروت، همه خونخوار بى مرحمت اند. همه فرياد دارند كه چرا ما ميرغضب باشى نيستيم و همه مىخواهند ظالم منفرد، حاكم مستبد و جلادباشى باشند
.
ميرزا آقا خان كرمانى، سه مكتوب

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۲/۱۴

با اين گروه زاهد ظاهرساز
دانم كه اين جدال نه آسانست
شهر من و تو،طفلك شيرينم
ديريست كاشيانه شيطانست

عصيان فروغ فرخزاد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


فلسطين


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۲/۰۴


فلسطين


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۲/۰۱

بر كف گرفته جانم و جانانم آرزوست
از ديو ودد گسسته و انسانم آرزوست
بغض ار گرفت راه نفس آسمان ببار
باران ابر مانده به چشمانم آرزوست
پرده ز رخ براقكن و ديدارتازه كن
كان نكته هاى دلكش پنهانم آرزوست
گمراه عقل عاقبت انديش خود شدم
عشق خرد ستيز حيرانم آرزوست
در كعبه و كنيسه و مسجد نجويمش
آن لامكان زعرصهَ امكانم آرزوست
در راه پرمخافت و بى انتهاى عشق
ره توشه را وثيقه ايمانم آرزوست
در خود فروكشيد ستم را خروش ما
اى منتظر به ره كه موسى عمرانم آرزوست
بر من مپيچ سلسلهَ باور قديم
كانديشه هاى تازه و عريانم آرزوست
مردن به تنگناى غريبى نه كار ماست
منصوروار مرگ به ميدانم آرزوست
خاموش و غمگنانه و پنهان نمى روم
شيب و فرود رود خروشانم آرزوست
درياييم، به ساحل غمگين مرا چه كار
موج بلند و پهنه توفانم آرزوست

كاوه فروزان


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۱/۲۴

در سالهاى بين 40 و 50 روبروى دانشگاه صنعتى در تهران زمينهايئ بود كه قبلأ محل كشت و زراعت بود و در آنزمان بصورت باير رها شده بود كه بعداً و در زمان مناسب بفروش برسند.
زمين وسپا، چهارديوارى،... و كمى پائين تر زمين على برادرى محلهائى بودند كه چندين ورزشكار به تيم ملى فوتبال دادند.
در زمينهاى فوتبال غرب تهران، آنزمانهآ چهره اى وجود داشت به نام آقا نبى.
فوتبال بازى ميكرد و مربى هم بود و ضربه هاى كاشته خوبى هم ميزد.
معروف بود كه گروهبان ارتش است ولى هيچوقت او را با لباس ارتشى نديده بودم. گهگاهى گم ميشد و ديگر پيدايش نبود، در بازگشت ميگفت در اردوى تيم ملى ارتش بوده و چگونه به حشمت مهاجرانى لايى زده است و چه بلايى سر قليچ خانى آورده است.
دربازگشت از يكى از غيب شدنهايش تعريف كرده بود كه در غياب مسُول حفاظت كاخ سعدآباد به جاى او مشغول كار بوده است.
تعريف ميكرد يك روز ديدم چمنهاى روبروى درب ورودى كاخ خشك شده اند و همين وقتهاست كه اعلاحضرت بيرون بيآيند، شلنگ آب را آوردم و خودم مشغول
آبدادن به چمنها شدم، چند دقيقه نگذشته بود كه شاه آمد روى پله ها و يهو شلنگ آب را بطرف او گرفتم.
شاه در عين حالى كه سعى ميكرد از مسير آب فرار كند تا بيشتر خيس نشود فرياد ميكشيد نبى نكن، نبى نكن، نبى نكن.

نكته جالب اين آقا نبى اين بود كه همه ميدانستند كه او دروغ ميگويد جز خودش.
اين آقا نبى مرا ياد بعضيها ميآندازد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

من بدم مياد از آدم كم حافظه، با شما هستم ...

من ايرانيم و ايرانی خواهم ماند و هر موقع که دلم بخواهد به ايران می روم و با اين حال ايران نرفته ام و از من تاکنون کتابی در ايران منتشر نشده است.
من ايرانی هستم و نان پناهندگی نخورده ام و تاکنون به ايران نرفته ام. از اين گذشته انسانی هستم آزاد. سه سال در جنگ شرکت کردم و شناسنامه دارم و گذرنامه و هويت ايرانی دارم



داستان اين بود كه در سفري به ايران توفيق ديدار بعضي از اين دوستان دست داد و در ميان گپ و گفت هاي معمول، بنا شد آنها كوشش كنند از اينجا و آنجا داستانهاي نويسندگان جواني را كه به هر دليل تا كنون امكان انتشار در ايران نيافته اند گرد آورند و به دست من برسانند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۱/۱۶

برای قضاوت در مورد يک وبلاگ اصولا بايد به محتوای آن توجه کرد
اما گاه نگاهی به سابقه نويسنده وبلاگ هم ضروری ست

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

براي مردن عمري فرصت دارم
پرويز شاپور

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۰۱/۱۳

من بدم مياد ار

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed