۱۳۸۱/۰۱/۲۴

من بدم مياد از آدم كم حافظه، با شما هستم ...

من ايرانيم و ايرانی خواهم ماند و هر موقع که دلم بخواهد به ايران می روم و با اين حال ايران نرفته ام و از من تاکنون کتابی در ايران منتشر نشده است.
من ايرانی هستم و نان پناهندگی نخورده ام و تاکنون به ايران نرفته ام. از اين گذشته انسانی هستم آزاد. سه سال در جنگ شرکت کردم و شناسنامه دارم و گذرنامه و هويت ايرانی دارم



داستان اين بود كه در سفري به ايران توفيق ديدار بعضي از اين دوستان دست داد و در ميان گپ و گفت هاي معمول، بنا شد آنها كوشش كنند از اينجا و آنجا داستانهاي نويسندگان جواني را كه به هر دليل تا كنون امكان انتشار در ايران نيافته اند گرد آورند و به دست من برسانند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed