۱۳۸۲/۱۰/۰۸

اعلام جرم !



موسسات غیر دولتی و همچنین دولت اسراییل در اولین ساعات وقوع فاجعه بطور رسمی آعلام آمادگی جهت یاری رسانی به مردم بم و نجات زیرآوارماندگان این شهر کردند. اما این پیشنهاد از سوی سران رژیم با قاطعیت رد شد!
من همین جا و بهمین وسیله، تریبونال بین المللی را خطاب قرار داده و بعنوان یک ایرانی داغدار این فاجعه ی جبران ناپذیر ملی، علیه کلیت این رژیم، بویژه آیت اله خامنه ای، شیخ محمد خاتمی، حجت الاسلام موسوی لاری و آقای کمال خرازی به اتهام جنایت علیه شهروندان ایرانی، اعلام جرم می کنم.
نامبردگان در بالا به چه حقی و با کدام انگیزه از پذیرش تیم های نجات اسراییل که در کار خود مجرب و کارکشته می باشند و در میان اولین گروه های داوطلب بودند، خودداری کرده اند؟
آیا جان مردم ما باندازه ی ایدئولوزی واپس مانده ی اینان ارزش نداشت و ندارد تا در چنین موقعیت خطیر و حساسی اختلافات میان دولت ها را بطور موقت هم که شده– همانند مورد آمریکا – کنار گذاشته و با پذیرش این یاری رسانی ی داوطلبانه امکان و ضریب زنده یابی را افزایش می دادند ؟!

از ياور استوار

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۲۷

دستکاری و ترجمه به فارسی کاريکاتور مانا نيستاني در باره صدام.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۲۵



گفتم: اين سرنوشت در انتظار خامنه اي و خاتمي و رفسنجاني هم هست؟
گفت: رفسنجاني را فکر نميکنم. او ريشش به اين بلندي نميشود.
پرسيدم: سوراخ اختفاي صدام را ديدي؟ آيا براي قايم شدن آخوندها هم ازين سوراخ ها هست؟
گفت: هفتاد ميليون!

از هادی خرسندی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۲۱

سيد ابراهيم نبوی برای بازگشت به ايران آماده ميشود

دوشنبه ده آذر ۱۳۸۲ متن زير در سايت نبوی بود و حالا ديگر نيست !!!

سلام
وخدا حافظ
به عنوان يک موجود زنده که از زنده بودنش نفرت دارد و به دلايلی کاملا شخصی مرگ خود را 12 روز به تاخير انداخته است، می خواهم از همه شما خوانندگان نبوی آن لاين خداحافظی کنم. من نه يک نابغه بودم و نه يک سياستمدار. فقط آدمی هستم که مي خواهد در وطنش بميرد و همه آرزوهايش را برای خود و برای وطنش بر باد رفته می بيند. وقتی از ايران بيرون آمدم حس مي کردم که مي توانم يکی دو سال محکم بمانم و منتظر، ولی من فقط برای زندگی در ايران ساخته شدم. حالم از فرهنک اصيل ايراني به هم می خورد و فقط مي خواهم دخترم آثار نيمه تمام مرا به جائي برساند، هر وقت شد.

باور نمی کنی تا چه حد مچ دستم هوس تيغ تيز را کرده است. خوشبختانه تا گذاشتن خبر روی سايت بيايد من مرده ام. هيچ مادر قحبه اي مخصوصا جمهوری اسلامي در مرگ من نقش نداشت و من خودم به اين اين نتيجه رسيدم که تمامش کن. دوستانم مسوول برگزاری مراسم من اند و هيچ مادر قحبه ای دخالت نکند.

سيد ابراهيم نبوی
دوشنبه ده آذر 1382

و امروز در سايت گويا مطلب زير را از او ديدم.

سيد ابراهيم نبوی به سازمان مجاهدين خلق پيوست

اطلاعيه نسبتا مهم ابراهيم نبوی در سايت نبوي آن لاين

ابطحی معاون رئيس جمهور: منافقين می توانند به ايران بازگردند.

اينجانب برادر منافق( مجاهد سابق) سيد ابراهيم نبوی، از اين تاريخ پيوستگی و عضويت خود را به سازمان مجاهدين خلق ايران اعلام نموده و ضمن آغاز همکاری با سازمان مذکور از مرکزيت آن اعلام تنفر می نمايم، از آقای ابطحی درخواست می شود، لطفا امکان و زمان برگشت برادر مجاهد سيد ابراهيم نبوی را به تهران به من اعلام نماييد. و مرا از نگرانی نجات دهيد.
ايران رجوی، رجوی ايران
مسعود مريم، مريم مسعود
برادر مجاهد سيد ابراهيم نبوی
19 آذر 1382

او خوب ميداند راه بازگشت بدون خطر به ايران لنگ و لگد زدن به مجاهدين است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۲۰

سه قلوهای به هم چسبيده !



سه قلوها اغلب شكل يكديگر هستند و فاصله تولد يكي نهايتا بعد از چند دقيقه از تولد ديگري است اما هيچ سه قلوئي مثل هم فكر نمي كنند ، حتي اگر از ناحيه سر به يكديگر چسبيده باشند !

ولي سه قلوهائي كه در عكس ملاحظه مي فرمائيد ، اصلا به لحاظ ظاهري شبيه هم نيستند ( فقط هرسه عمامه دارند ! كه آنهم به شكل ظاهري آنها كاري ندارد ) و فاصله سني آنها نيز كمي تا حدودي متفاوت است !

سرآنها به هم نچسبيده ، يكي در مشهد ديگري در رفسنجان و سومي در اردكان متولد شده است ، با همه اين توصيفها و دست بر قضا هرسه ي اين حضرا ت بشدت مثل يكديگر فكر ميكنند ! – دكترها معتقدند كه اين سه نفر تنها يك مغز دارند و شواهد امر نشان مي دهد آن كسي كه عمامه سفيد به سر دارد نقشه ميکشد و آن دو نفر ديگر عمل ميكنند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۱۸

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۱۷

ببينيد چه جانوراني بر ما حکومت ميکنند.

از گفت و گوي پيام فضلي نژاد با صادق خلخالي

آيت الله دست لرزانش را به شانه من زد و گفت : " حالا چرا براي صانعي تيتر آيت الله العظمي زدي ، اما براي من آيت الله ؟! خب شماها بايد بگيد تا ما عظمي شويم ديگه! ". اصلا به عقلم نمي رسيد که چه بايد پاسخ دهم. گفتم: انشالله دفعه بعد!
------------------------------------------------------------------------------------
صادق خلخالي: " تازه بود که حاکم شرع شده بودم و بنا داشتم تا با منافقين قاطعانه برخورد کنم. براي خيلي از همکارانم سوال بود که چگونه مي شود اين ها را سر جايشان نشاند. عصر از پيش امام بازگشته بودم و با همراهان و همکاران و محافظانم قرار بود شام را در منزلم بخوريم. داشتيم مي آمديم داخل کوچه منزل که از شيشه ماشين ديدم دوتا بچه پانزده ، شانزده ساله گويا مخفيانه چيزي با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگيرند و بگردندشان ببينم ماجرا چيه. خودم از کيف پسره اين روزنامه مجاهدين را در آوردم. يادم هست فاميلش شريعتي بود از خانواده هاي اسمي قم. همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اينجوري بايد با اين جانوران برخورد کرد! " خلخالي درست مي گفت . امين شريعتي پانزده ساله به دست او اعدام انقلابي شد و در حالي که به خانواده اش گفته بودند فلان روز از زندان آزاد مي شود ، جنازه نوجوان تحويل خانواده اش شد. به سالي نرسيد که مادرش دق کرد و مرد و پدرش راهي دارالمجانين شد.
------------------------------------------------------------------------------------
پیام فضلی نژاد : پرونده اي براي فيلم نامه نويس و كارگردان فيلم محلل بدان جهت كه آن را اشاعه فحشا ميدانستيد، در دادگاه انقلاب گشوده نشد؟
صادق خلخالي: به هر حال قصدمان بود كه با اين جماعت چنان برخورد شود كه ديگر كسي فكر اهانت به مقدسات به ذهنش خطور نكند. سازنده محلل را من بودم اعدام می کردم. به مطهری هم گفتم با چند تا اعدام این ها ادب می شوند و چند سال بیمه ایم.
------------------------------------------------------------------------------------
صادق خلخالي: خيلي از حقايق را نميشود گفت. بايد فكري به حال نان كرد...
پیام فضلی نژاد : رزق و روزي را ميگوييد؟!
صادق خلخالي: بله. گاه كار به جايي ميرسد كه برخي ميخواهند ريشه آدم را بزنند، و لو به هر قيمتي كه شده است ما هم مجبور ميشويم چون پول به ما نميدهند كوتاه بياييم و برخی چیزها را نگوییم یا بگوییم...

پیام فضلی نژاد : شما كه مجاهد هستيد و خودتان نيز لقب فقيه مجاهد را روي رساله تان آوردهايد...
صادق خلخالي: مجاهد هم بالاخره نان مي خواهد. منتها چهار تا نميخواهد، ولي سه تا را كه ميخواهد...
------------------------------------------------------------------------------------
پیام فضلی نژاد : اما شما در پاره ای از گفت و گو های خصوصی تان با من و دیگران گاه اشاره کرده اید به افراط هایی که در زمان حاکمیت شرع شما صورت گرفته ، چه از جانب خود شما و چه از جانب منصوبانتان...
صادق خلخالی : یکبار گفتم که حالا نبش قبر نکن ، اتفاقاتی افتاد . نمی گویم که هیچ خطایی نبود که ، ولی وارد ماهوی آنها نمی شوم. بماند بین من و خدای من...
------------------------------------------------------------------------------------
پیام فضلی نژاد : برای تاریخ هم نمی خواهید خطایی از آن خطاها را بازگویید ؟
صادق خلخالی : تاریخ باید نماد دلاوری های انقلابیون باشد ، حالا خطاهایشان را که نباید بزرگ کرد. مثلا اینکه پاسداران یک برادر دوقلو را به جای دیگری آورده اند و من اعدامش کرده ام ، اینکه نکته مهمی نیست یا مثلا یک گروه بودند که آخر سال 59 فکر می کنم دستگیر کردند که اساسا اسلامی بودند ، اما خب به ما گفتند که اینها مارکسیست هستند و من بدون فوت وقت از دم تیغ گذراندمشان. بعد هم اعلام کردیم اینان در صف شهدای انقلاب هستند و حقیقتا هم دروغ نگفتیم...
------------------------------------------------------------------------------------
پیام فضلی نژاد : مردم کوچه و بازار قم حتی می گویند دست خلخالی به خون بسیاری از نوجوانان و جوانان بیگناه آلوده است. یکی از آنها برایم تعریف می کرد که شما روزی بنا داشتید بیست نفر را با هم محاکمه کنید. جلوی صف آنها رفتید و گفتید یکی درمیان از سمت راست ، اولی اعدام شود و دومی حبس ابد برود. نفر آخر که حبس ابد گرفته بود ، به امید اینکه شاید روزی آزاد شود ، گویا خنده ای بر لبانش نقش بست و شما تا خنده او را دیدید گفتید حال که اینطور شد از آخز صف ، یکی در میان ، اولی اعدام شود و بعدی به حبس ابد رود...
صادق خلخالی : آن خنده شیطانی بود. دقیقا آن صحنه را به یاد دارم....

پیام فضلی نژاد : خنده آن فرد شیطانی بود ، مثلا . گناه بقیه متهمان چه بود ؟! و اصلا مگر خنده دلیل اثبات اتهامی است؟!
صادق خلخالی : الان شما می آئید از دلیل و اثبات دلیل حرف می زنید . آن موقع این چیزها نبود اصلا. می گفتند فلانی ضد انقلاب است ما هم اعدامش می کردیم. آن دسته هم که گفتی همه شان محارب بودند. حبس ابد هم با اعدام که زیاد فرقی نمی کرد...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۱۶

شانزده آذر ۱۳۸۲



شعارهاى دانشجويان :

رفراندوم, رفراندوم, اين است شعارمردم
زندانى سياسى آزاد بايد گردد
جنبش دانشجويى از اعتصاب كارگران حمايت مي‌‏كند
دانشجوى مبارز راهت ادامه دارد.
آزادى انديشه هميشه هميشه
شرکت در انتخابات خيانت خيانت
خاتمي خاتمي خجالت خجالت
ديکتاتور حياکن مملکتو رها کن
دانشجو بيدار است از سيدعلي بيزار است
اخوند خدايي مي کند ملت گدايي مي کند



دو مزدور لباس شخصي




پدر رضايي های قهرمان درگذشت.



تسليت به مجاهدين خلق ايران و تمام آزاديخواهان

موسي خياباني, علي زركش, مهين رضايي , آذر رضايي , صديقه رضايي , مهدي رضايي , رضا رضايي و احمد رضايي ۸ فرزند و جگرگوشه اش بودند که بدست مزدوران رژيم شاه و رژيم ولايت فقيه شهيد شدند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۱۳

معجزه در پاريس

مقاله ای از کورش عرفانی

شب ۲۹ نوامبر ۲۰۰۳ در پاریس یک حادثه ای تاریخی روی داد. در یک سالن ۳۰۰ نفره,‌‏ ایرانیانی از افق های سیاسی مختلف,‌‏ متفاوت و متضاد,‌‏ بدون خونريزی,‌‏ در کنار هم نشستند. اعضای فعلی و سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت در کنار برخی از اصلاح طلبان,‌‏ توده ای های سابق و فعلی در کنار سلطنت طلبان,‌‏ ملی گرا ها در کنار نفراتی از سازمان های چپ و عده ای نیز مستقل و غیر سیاسی با عقاید گوناگون. ترکیبی که ......

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۱۲

شعری از خسرو گلسرخی برای دیروز و امروز .



گيرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهايتان زخم دار است

با ريشه چه می کنيد ؟

گيرم که در سر اين باغ بنشسته در کمين پرنده ای

پرواز را علامت ممنوع ميزنيد

با جوجه های نشسته در آشيان چه می کنيد ؟

گيرم که می کشيد

گيرم که می زنيد

گيرم که می بريد

با رويش ناگزير جوانه ها چه می کنيد ؟...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۰۶

صادق خلخالی مُرد.



حیف که این اصلاح طلب ۲ خردادی !!! بدون محاکمه برای جنايتهایش به درک اسفل السافلین واصل شد.
اگر بهشت و جهنمی باشد، حتما امشب شاه و خمینی واسداله لاجوردی و هیتلر از قعر جهنم به پیشوازش خواهند آمد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۰۵

در دست های دادخواه تو آن زیر پیرهن‌،
فرمان روسیاهی تاریخی تباه نهادان است.



شعرى از نعمت آزرم براى احمد باطبى

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

داشتم گلستان سعدی را میخواندم به حکایت زیر رسیدم :
در عقد بیع سرایی متردد بودم جهودی گفت من از کدخدایان قدیم این محلتم وصف این خانه چنانکه هست از من پرس بجز که هیچ عیب ندارد گفتم بجز آنکه تو همسایه اویی.

خانه را که چون تو همسایه است
ده درم سیم کم عیار ارزد
لیکن امیدوار باید بود
که پس از مرگ تو هزار ارزد

نمیدانم شعری که گویا بر سر در سازمان ملل است که میگوید :
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

از کدام سعدی است ؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۹/۰۴

نطق پيش از دستور احمد شيرزاد نماينده اصفهان :

« مدعي بوديم رهبر معنوي جهان هستيم‌‏, تمام توده هاي محروم چشم اميد به ما دوخته اند, ‌‏از مظلومان جهان حمايت مي كنيم, ‌‏سردمدار اخلاق و انسانيت در جوامع خشونت زده امروز هستيم, ‌‏به جاي سلاحهاي مرگبار ضد انساني بر ايمان و ايثارگري جوانانمان تكيه داريم, مي‌‏گفتيم رژيمي هستيم كه قدرتمان ريشه در قلوب مردم دارد ,‌‏به جاي داغ و درفش از نفوذ كلام معنوي بهره مي بريم ,‌‏در حكومت ما فاصله اي ميان رهبران و مردم نيست و همبستگي مردم با حاكميت ضامن شكست تمام توطئه‌‏هاست، مي‌‏گفتيم راه نويني براي بشريت به ارمغان آورده‌‏ايم. اما امروز از ما چهره رژيمي ساخته اند خشن, ‌‏سركوبگر و بريده از مردم, ‌‏متكي بر قدرت نظامي و ابراز سركوب ‌‌‏, رژيمي كه هيچ سخن انتقادآميزي را برنمي‌‏تابد و روز به روز مرزهاي خطوط قرمز آن گسترش مي يابد.
حكومتي كه در خفا رفتاري متفاوت با ادعاهايش دارد و به فكر تهيه سلاحهاي مرگبار و ابزار تهديد كننده بشريت است, ‌‏در اين رژيم چنين تصويري كشيده شده است كه ‌‏منطق گفت وگو با جهان را نمي داند و تنها زبان تهديد را مي شناسد,‌ ‏با خشن‌‏ترين گروههاي تروريستي در ارتباط است, ‌‏رد پاي او در بسياري از حوادث تروريستي گوشه و كنار وجود دارد و دين براي او ابزار سركوب است.
از ما رژيمي ساخته اند كه دروغ مي گويد و به تعهدات خود در مقابل جامعه جهاني پايبند نيست. چند روز پيش تيتر درشت برخي روزنامه هاي اروپا اين بود :" جمهوري اسلامي 19 سال به جهانيان دروغ گفت". مي‌‏توان تمام اين تبليغات را به رسانه‌‏هاي صهيونيستي نسبت داد. مي‌‏توان مثل هميشه آنها را توطئه هاي استكبار جهاني دانست و داد از مظلوميت جمهوري اسلامي زد.
مي‌‏توان كماكان خود را محور خوبي‌‏هاي جهان پنداشت و تمام اتهامات را به دشمني دشمن منسوب كرد. اما يك نكته بسيار ساده اين ميان وجود دارد، آنها سرنخ ها, ‌‏دم خروس‌‏ها و مدارك و مستنداتي از ما دارند كه آنها را در ادعاهايشان محقق جلوه مي‌‏دهد. اين مدارك و مستندات نوعا در داخل منعكس نمي شود.
مردم ما به درستي و دقت نمي دانند كه رسانه هاي جهان چه اتهامات و تقصيرهايي را متوجه جمهوري اسلامي مي كند و بابت اين اتهامات چه شواهدي براي اثبات ادعاها وجود دارد. اما هر چه هست در ماههاي اخير آن دشمنان قسم خورده انقلاب و آن رسانه هاي استكباري و صهيونيستي به نحو بي سابقه اي توانسته اند افكار عمومي مردم جهان را نسبت به ادعاهاي هميشگي شان متقاعد كنند. آنها امروز حق به جانب تر از هميشه ظاهر شده اند. اين واقعيت تلخي است اما واقعيت است. كاري كرده ايم كه آمريكايي ها سرفرازتر از هميشه بگويند ببينيد‌, آنچه ما درباره رژيم جمهوري اسلامي مي گفتيم صحت داشت.
دشمن كارش دشمني است، وقتي رابطه خود را با رژيمي كه از همه نوع ابزار سياسي ,‌‏نظامي‌‏,تكنيكي , فرهنگي و تبليغي برخوردار است از نوع دشمني تعريف و تنظيم مي كنيم بايد بدانيم كه در اين تخاصم حلوا خير نمي كنند. ورود در اين دعوا كياست و درايت هم مي خواهد, تنها سرهاي پر باد كفايت نمي كند.
در معادله اي كه براساس دشمني با استكبار و صهيونيسم تنظيم مي شود بايد انتظار هر نوع تبليغات سوئي از دشمن داشت. مهم اين است كه در اين سوي قضيه ما تا چه حد خوراك تبليغاتي و شواهد و مستندات براي او فراهم مي كنيم . امروز كساني سخاوتمندانه دست اندركار تهيه مستندات تبليغات استكباري هستند. آن زمان كه مستانه به صحنه آمدند و همگان را متهم به توطئه كردند, دانشجويان ,‌‏روشنفكران و روزنامه نگاران را به زندان افكندند, زهرا كاظمي را در زندان كشتند ,‌‏بر هفته ها و ماهها محروميت زندانيان در سلول هاي انفرادي حكم راندند ,‌ ‏بايد چنين روزي را پيش بيني مي كردند كه به دست خود مستندات نمايش رژيمي سركوبگر ,‌‏ناقض حقوق بشر ,‌‏مخالف آزادي بيان و غير دموكراتيك را به رسانه هاي استكباري و صهيونيستي پيشكش كرده اند.
آن زماني كه ساده لوحانه سر خود را به زير برف كردند, ‌‏پروژه هاي بلندپروازانه ‌‏بي هدف طراحي كردند ,‌‏نامعقول ترين و نامتعارف ترين شيوه ها را براي دستيابي به فناوري هسته اي برگزيدند ‌‏و فكر نكردند كه آنچه مي كنند روزي در معرض ديد و بررسي متخصصان جهان قرار مي گيرد, ‌‏آن روز كه سايت عظيم 50 هزار متري زيرزميني طراحي كردند تا در چند متر مربع از يك گوشه آن چند دستگاه سانتريفوژ نصب كنند، فكر نكردند كه اگر از اين چاه فناوري استراتژيك درنيايد، نان تبليغات استكباري درخواهد آمد.
آري در زمان بايد روزي را مي ديدند كه عليه ما تيتر شود كه جمهوري اسلامي 19 سال به دنيا دروغ گفته است. آيا با فرض هر موفقيتي اين ضربه عظيم معنوي و تبليغاتي قابل توجيه است؟ »
« به عنوان يك انقلابي پنجاه و هفتي به صراحت اعلام مي كنم برخي از آنچه امروز بر اين سرزمين مي رود هيچ نسبتي با انقلابي كه امام راحل (ره) راهبري كرده ندارد. انقلاب ما با هدف برپايي جمهوري اسلامي از معبر و در امتداد استقلال و آزادي توانست توده هاي مردم را به گرد شمع امام(ره) جمع آورد. هنوز هم انقلاب ما انقلاب استقلال و آزادي است و جمهوري اسلامي را در همان راستا مي فهمم. »

این پاراگراف آخر را هم به حساب « شاه خوب بود ولی اطرافیانش بد بودند» بگذارید.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

وقاحت از نوع اصلاح طلبانه آن
كروبي : زهرا كاظمي كار احمقانه‌اي كرد و در كنار اوين رفت و عكس گرفت و او را مأموران بازداشت كردند. حالا يا از اطلاعات بودند يا از قوه قضاييه يا از نيروي انتظامي. اطلاعات و قوه قضاييه فرقي نمي‌كند...





ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۲۷

واعظان کاين جلوه در محراب و منبر مي‌کنند
چون به خلوت مي‌روند آن کار ديگر مي‌کنند
مشکـلي دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبـه فرمايان چرا خود توبه کمتر مي‌کنـند
گوييا باور نـمي‌دارند روز داوري
کاين همه قلب و دغل در کار داور مي‌کنـند
يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نـشان
کاين همه ناز از غلام ترک و استر مي‌کنـند
اي گداي خانقـه برجه کـه در دير مـغان
مي‌دهـند آبي که دل‌ها را توانگر مي‌کنند
حسن بي‌پايان او چندان که عاشق مي‌کشد
زمره ديگر به عشق از غيب سر بر مي‌کنند
بر در ميخانه عشق اي ملک تسـبيح گوي
کاندر آن جا طينت آدم مخـمر مي‌کـنـند
صبحدم از عرش مي‌آمد خروشي عقل گفت
قدسيان گويي که شعر حافظ از بر مي‌کنند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پدر احمد باطبی : احمد باطبی متعلق به من نیست ، فرزند ایران است.



همزمان با اعطای جایزه ی حقوق بشر به مدافعان حقوق بشر در ایران، پدر احمد باطبی در یک مصاحبه ی رادیویی گفت : من اصلا امیدی به این مدافعان حقوق بشر ندارم.

- اینها همه دروغ می گویند. هیچ کدام قدم خیری برای ما برنداشته اند، هرکدام که آمدند و رفتند به جای کمک، از غذاهای ایرانی تعریف کردند.

- از مجامع بین المللی و حقوق بشر می خواهم که کمک کنند، اگر نمی توانند بساطشان را جمع کنند.... مغازه شان را جمع کنند بروند بالاتر دکان دیگری باز کنند.

- من به مسئولان کشور اخطار می کنم که کاری نکنند که در آتش خشم ملت گرفتار شوند.

- تنها جرم احمد باطبی یک پیراهن خونی بود که برسردست بلند کرد.

- پسرم اسیر شماست ، دستگیری مجدد برای چیست ؟

- احساس خطر می کنم ، آرزوی مرگ میکنم، هر آن منتظر مرگم، این زندگی نیست، این روز مرگی است.

وقتی من رفتم پیش آقای مرتضوی ایشان گفتند دروغ می گوئید، بچه را قایم کرده اید
و بما نمی گوئید. در آخرین لحظه گفتند من میدانم پسرت کجاست، می خوای باهاش حرف بزنی ؟ من را تهدید کرد که اگر صبحت کنی خفه ات می کنم. وکیل گرفتیم

وکیل هم تهدید شد . من یک پدرنگرانم. همه جا صحبت می کنم.

آن طرف مرز آیا کسی هست ؟ به داد من و خانواده ام برسید.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۲۶

شيرين عبادي در مصاحبه با اميرطاهری :
من در ايران حجاب می پوشم چون بوسيله قانون تحميل شده است.اگر حجاب نپوشم بر خلاف قانون عمل کرده ام. من خواهان تغيير اين قانون هستم چون فکر ميکنم حکومت چنين حقی ندارد که به زنان بگويد سر خود را بپوشانند. من در بيرون از ايران حجاب نمی پوشم چون آنجا همچو قانونی نيست. اين موضوعی است که در باره بسياری از زنان ايرانی صادق است. ما بجای اينکه به دختران بگوييم سر خود را يپوشانند بايستی به آنها ياد دهيم چگونه از مغز خود استفاده کنند. من همچنين با حکومتهايی که قانون عليه پوشيدن حجاب وضع ميکنند هم مخالف هستم.


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

روشنگرى: حدود دو هفته پس از اخراج دو جاسوس ايرانى از سوئد از سوى پليس امنيتى اين كشور، اسامى اين دو نفر "حميد فروغى" معروف به حاج حميد و "امير هوشنگ مستوفى" از بازجويان و شكنجه گران زندان زاهدان اعلام شده است. يك سازمان چپگرا با انتشار اطلاعيه اى نوشت:"ماموريت اين دو تروريست جمع آورى اطلاعات از وضع زندگى پناهندگان سياسى و همچنين ارتباط گيرى با برخى ديگر براى همكارى با واواك بوده است." واحد سوئد سازمان اتحاد فدائيان كمونيست در اطلاعيه خود از دولت سوئد انتقاد كرده است كه با "پخش يك خبر كلى در مورد اخراج اين دو تروريست هيچ اشاره اى به نام و سابقه و نوع ماموريت آنها نكرده است."




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۲۲

شعری از محمد زهری

برای هر ستاره ای كه ناگهان
در آسمان
غروب می كند
دلم هزار پاره است
دل هزار پاره را
خيال آن كه آسمان
هميشه و هنوز
پر از ستاره است
چاره است


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فاطمه حقیقت جو در سخنان پیش از دستور خود در مجلس پس از اشاره به وجود شکنجه در زندانهای سپاه پاسداران و اشاره به مسوولیت سپاه در دستگیری مخالفان واجرای برنامه های ندامت گیری خواستار رفراندوم شده است،


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ضریب ۵۰ برای آبادانی زندان ها
۷۰ در صد زندان قصر به وسعت ۱۲ هکتار تخریب شده، بجای آن در حسن آباد قم زندانی به وسعت ۶۰۰ هکتار بنا خواهد شد.



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

يك نامه و يك درخواست به انجمن قلم فرانسه
كاظم مصطفوي

از قضاياي 17ژوئن گذشته و هجوم به‌مجاهدين در پاريس كه حتماً خبردار هستيد. من هم از جمله كساني بودم كه در آن روز دستگير و سپس آزاد شدم. از تحليل ريشه‌هاي آن قضيه بگذريم. به‌هردليل در آن ايلغار تمام سرمايهٌ من هم برباد رفت. يعني تمام نوشته‌ها و مدارك و اسنادي كه به‌هزار خون جگر گردآورده بودم در كامپيوتري بود كه توسط آقايان ضبط شد. گفتند بازرسي مي‌كنيم و برمي‌گردانيم. اما تا به‌حال كه خبري نشده است. نامه‌اي به‌رئيس انجمن قلم فرانسه نوشتم و تقاضا كردم كه از آقايان بخواهد تمام مداركي را كه از من به‌دست آورده اند منتشر كنند اما باز هم جوابي نگرفته ام. من طي تمام سالهاي حاكميت آخوندي كاري جز نوشتن نداشته‌ام. يعني «سلاح»م همان كامپيوتري بوده است كه ضبط شده و عمليات تروريستي هم كه انجام داده‌ام نوشتن قصه و مقاله و سرودن شعر بوده و تحقيق در مورد زندانهاي رژيم آخوندي و شكنجه زندانيان سياسي و قتل عام آنها. حالا خلع سلاح شده‌ام. يعني كامپيوترم را گرفته‌اند تا ديگر عملياتي انجام ندهم. بايد اين طرف و آن طرف بدوم تا شايد نسخه ديگري از نوشته‌هايم را پيدا كنم. تا در هجومي ديگر باز هم آنها برباد روند. اما خيال آخوندها راحت باشد. اگر صدبار ديگر هم قضيه تكرار شود من دست برنخواهم داشت. باز هم خواهم نوشت و قاتلان مردم ايران را افشا خواهم كرد, همه را دوست دارم و هيچ دشمني جز آخوندها ندارم. نه فريب شارلاتانهايي مانند آخوند خاتمي را خواهم خورد و نه مرعوب جو سازي‌هاي مزدوران آخوند يونسي و وزارت ملعونه‌اش در داخل و خارج كشور خواهم شد...




رياست محترم انجمن بين‌المللي قلم!

با سلام, من حميد اسديان(كاظم مصطفوي) يك نويسنده و شاعر ايراني هستم كه اين نامه را برايتان مي‌نويسم.

ادامه متن در ايران لیبرتی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۱۹

حتا خودمان را برای زندگی

شعری از مریم هوله


نمی دانم شما هم هیچوقت دچار این احساس می شوید یا نه !

حس می کنم مدام دارم به تعویق می اندازم

با حمام کردن و خوردن وخوابیدن
جنازه ام را به تعویق می اندازم

با کنار آمدن و ترسیدن

کفر نکردن و سیگار نکشیدن

اقدام نکردن علیه امنیت ملی

با شعار ندادن و آدم نکشتن

الکل ِ کم و رژیم ِ سالم

دارم جنازه ام را به تعویق می اندازم

نمی دانم چرا دسته جمعی به این احساس دچار نمی شویم ؟

شاید به خاطر اینست که اجتماع بیشتر از یک نفر
غیرقانونی ست !

احساس کردن و نترسیدن
نکند جنازه ها را زنده می کند !

این مرگ ِ دسته جمعی را
نکند از به تعویق افتادن
نجات می دهد
که بکشد !

بکشد
این مرگ را بکشد
که چند روز
مثل آدم با هم زنده بمانیم !

مشروب بخوریم

ازدواج کنیم

و هرچیزی را که لازم بود بکشیم
برای زنده ماندن
حتا خودمان را !


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۱۵

از وبلاگ زهرا :

ديشب ساعت ۱۱ بليط داشتم... هميشه بابا منو مي آورد ترمينال و بدرقه ام ميکرد و تا اتوبوس راه نمي افتاد، از جاش تکون نميخورد که من غصه ام نگيره. اما ديشب که نمي تونست بياد، داداش تيمور ميخواست منو برسونه... ساعت يه ربع به ۱۱ بود، چون هر دومون خيلي خسته بوديم، گفتيم پياده بريم تا ترمينال لاهيجان. آخه هوام خيلي خوب بود... داشتيم درباره بابا و خونه و اينا حرف ميزديم که ماشين کميته جلوي پامون ترمز کرد و ميخواست بدونه چه نسبتي داريم! من فقط کارت دانشجوئيم همرام بود و داداشم چيزي همراش نبود و اونام گفتن چون مدارکمون کافي نيست، بايد بازداشتمون کنن تا خونواده هامون بيان! حالا منم بليط داشتم و حتي بليط رو هم نشونشون دادم، اما گفتن بايد معلوم بشه، داداشم با من چه نسبتي داره! بابام که بيمارستان بود. داداشم هم کلي سرشون داد زد که مامانم ديگه طاقت شنيدم خبر بد رو نداره، عموم الان بيمارستانه به اون زنگ بزنين. بيچاره عموم، ظرف ۵ دقيقه خودش رو به کميته رسوند و کلي سرشون داد زد و با استفاده از نفوذ يکي از آشناهاي بسيجيش ما رو آزاد کردن!!! ساعت ۱۱:۱۰ بود، براي جبران کارشون مجبور شدن که خودشون ماها رو تا ترمينال برسونن! وقتي در ترمينال رسيديم، داداشم با عصبانيت گفت که زشته و همين جا نگهدارن!! خوشبختانه اتوبوس تاخير داشت و من و داداش اونجا کلي حرف زديم و داداشم کلي سر به سرم گذاشت! آخه من واقعا ترسيده بودم که نکنه ما رو امشب نگهدارن و من فردا نتونم سر کلاسم برم.



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۱۴

مراقب باشيد چيزهايی را كه دوست داريد بدست آوريد

وگرنه سرانجام ناچار خواهيد بود

چيزهايی را كه به دست آورده ايد دوست داشته باشيد.

برنارد شاو




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۰۷

يار دبستانى من، با منو و همراه منى
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منى
حك شده اسم من و تو، رو تن اين تخته سياه
تركه ى بيداد ستم، مونده هنوز رو تن ما

دشت بى فرهنگى ما، هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دلاى آدماش
دست من و تو بايد اين، پرده ها رو پاره كنه
كى مى تونه جز من و تو، درد ما رو چاره كنه

يار دبستانى من، با منو و همراه منى
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منى
حك شده اسم من و تو، رو تن اين تخته سياه
تركه ى بيداد ستم، مونده هنوز رو تن ما

يار دبستانى من، سرود آزادی دانشجويان از : منصور تهرانى

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

بر گرفته از سايت روشنگري

سيروس طبرستانی :

وقتی که مرغ مزرعه حجاب اسلامی را رعايت نکند!

دوست ارجمندم:
چندروزی بود که سيم هايم اندکی اتصالی پيدا کرده بود. در سرم صدای شيشه های شکسته می شنيدم و حس می کردم از مغزم خون می ريزد. نوشتنم نمی آمد و مثل لواشک مادربزرگ پخشيده بودم بر روی زمين و نمی توانستم خودم و انديشه هايم را جمع و جور بکنم. محبت ومهربانی ات خيلی به دادم رسيد. جز سپاسی شرمسارانه چه دارم تا نثارت بکنم. خداکند سايه دوستی ات برسرم هميشه بماند.
و اما از کارت پستال های نوشتاری من.
- دريکی از يادداشتها به سانسور کتاب اشاره کردم که در تابستان که درتهران بودم سانسور چی و حتی روزنامه نگاری که در باره يک کتاب معرفی نامه کوتاهی نوشته بود را به همراه مترجم وناشر گرفته بودند. ولی وضع از اين بسيار بدتر و حتی گاه باور نکردنی است. درجمعی بودم با بچه های اهل قلم و داشتيم در باره سانسور و دستگيری فله ای دست اندرکاران کار کتاب گپ می زديم. يکی از دوستان که خودش مترجم خوبی است گفت اين که چيزی نيست، اين حضرات حتی جلوی چاپ کتاب ،The Little Red Hen را هم گرفته اند. نمی دانم اين کتاب را ديده ای يا نه؟ کتابی است برای کودکان سال های اول دبستان که داستانش در مزرعه ای می گذرد. قصه بی مزه ای هم دارد ازيک خانواده ماکيان، مرغ و خروس و چند تا جوجه. از قرار مترجم با ترجمه بخش نوشتاری کتاب کوشيده بود از تصاوير متن انگليسی استفاده کند. اما اشکال کار در اين بود که در چند تا از اين تصاوير ران گوشتا لو مرغ، عريان بود و لابد « هوس انگيز!». به همين خاطر، از مترجم خواسته بودند که ترجمه را با تصاوير تازه تری که ران گوشتالو مرغ در آن پوشيده باشد برای صدور اجازه انتشار بياورد. در حالی که اندکی شگفت زده شده بودم به اعتراض گفتم دوست عزيز مسئله سانسور در اين آبادشده مشکلی بسيار جدی و اساسی است ولی با اين جور لطيفه گوئی در باره اش آن را لوث می کنی. يک آدمی مثل بنده هم چند جای ديگر می نشيند و اين روايت را باز می گويد. نه فقط ديگران به ريش آدم می خندند بلکه کل قضيه اندکی لوث می شود. دوست من که انتظار چنين عکس العملی را نداشت گفت: سيروس جان تو مختاری هر تفسيری روی حرف های من بگذاری و يا حتی فکر کنی دارم راجع به اين مسئله لطيفه گوئی می کنم ولی نمی کنم. داداش من خودم اين روايت را از مترجم اين کتاب شنيده ام و می دانم که دقيقا به خاطر همين ايراد از خير چاپش گذشته است.
- رفته بودم ديدن يکی از دوستان پدرم که پيرمرد 87 ساله و بسيا رخوش صحبتی است. ويولون را هم بسيار نيکو می نوازد. سابق در يک منطقه برف خيز تهران هم خانه نسبتا بزرگی داشت. ولی امسال ديدم که از خانه اش اثری نيست بلکه به جايش يک ساختمان 6 طبقه ايستاده است. جريان را با اندکی فضولی پرسيدم که شما چه حوصله ای داريد که با وضعيت کمبود مصالح ساختمانی دست به چنين کار بزرگی زده ايد! بسيار مهربانانه گفت نه پسرم، من که از اين حوصله ها ندارم. لابد نمی دانی که در اين سالها بساز وبفروشی در تهران بسيار رونق داشته است. شرکت هائی هستند که می آيند و در شراکت با صاحب خانه ها آپارتمان سازی می کنند. زمين از صاحب خانه و بقيه مخارج از شرکت و در ازای آن هم بسته به موقعيت دو يا سه آپارتمان را به صاحب خانه می دهند. با تعجب پرسيدم در اين منطقه مسکونی چطور توانستند 6 طبقه بسازند. اين داستان کنترل تراکم و ساختمان سازی و اين ها پس چيست؟ با خنده گفت. فکر می کنم زيادی در خارج از ايران مانده ای! در اين مملکت کا رنشد ندارد. يعنی در هيچ عرصه ای قانونی نيست. شرکت طرف ما پول نداشت والی ده طبقه هم می توانست بسازد.
با اين که من و چند تای ديگر مهمان او بوديم پيرمرد همانور که با ما سخن می گفت داشت يکی از برنامه های ماهواره ای لس آنجلسی را هم تماشا می کرد و جالب اين که يک ريز هم به آنها بد و بيراه می گفت. با احتياط و بسيار مودبانه گفتم: پدر جان اگر اين برنامه ها ناراحت تان می کند خوب نگاه نکنيد. گفت. حق با تست ولی چکار ديگری بکنيم؟ تلويزيون لاريجانی که غير از نعش و نماز جمعه و عمامه چيزی نشان نمی دهد. بيست و چهار سال نعش و عمامه و نماز جمعه تماشا کرديم، کافی نيست! چيزی نداشتم بگويم و خودش ادامه داد، وقتی برگشتی يک جوری به اين حضرات برسون که خوب توی لس آنجلس نشستين و از کسانی که در اين جهنم دارن خاکستر می شن می خواين که بريزن بيرون دم تيغ حزب الله و انصار و پاسداران مسلح! نمی دانستم در جوابش چه بايد بگويم. در حالی که سرم را انداخته بودم پائين زير چشمی به تلويزيون نگاه می کردم ديدم گوينده که خيلی هم احساساتی شده بود در حاليکه از جايش بر خاسته و جلوی ميکروفن ايستاده است با حرارت شعار می داد... زندانی سياسی آزاد بايد گردد... بی اختيار به ياد جوانی های خودم افتادم که در خيابان های ...... ماسک بر چهره می زديم و در ميان مردمی که با تعجب نگاه مان می کردند همين شعار را می داديم. و بعد وقتی که دو سه سالی قبل از قيام بهمن برای شرکت در عروسی خواهرم به ايران رفته بودم ولی کارم به «مهمانی» ساواک کشيده بود در يکی از ادارات ساواک در تهران ماموری که عينک سياهی به چشم داشت در حاليکه عکسی از همان تظاهرات را به من نشان می داد با صدای نکره اش سرم داد کشيد: مادر جنده! زندانی سياسي، آزاد بايد گردد!! کدام زندانی سياسی! ما در اين مملکت زندانی سياسی نداريم فقط با خرابکار ها مبارزه می کنيم و با آدمهای پفيوز و وطن فروشی مثل تو که از کاری که می کنند، خجالت می کشند و به همين خاطر است که ماسک بر چهره می زنند.
اين بار خيره شدم به صفحه تلويزيون.... گوينده هم چنان داشت شعار می داد.....


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۰۴

کورش عرفاني:

جايزه مخترع مواد منفجره براي جلوگيري از انفجار اجتماعي در ايران

مبارزه ضد طبقاتي، برخلاف آنچه كه دستگاههاي تبليغاتي مدافعان نظم موجود مي خواهند جا بياندازند، مبارزه اي خشونت طلبانه نيست، برعكس، مبارزه اي است كه با عشق عميق به انسانها، دردمندي هيچ بشري را بر نمي تابد و به همين خاطر، بر عليه نهادينه شدن درد آفريني، كه در ذات جامعه نابرابر طبقاتي نهفته است، مي شورد. خشونت طلبان واقعي مبارزان مسلحي نيستند كه براي خاتمه بخشيدن به زجر ميليونها انسان نبرد مي كنند، بلكه مرفهاني هستند كه در زمستان سرد تهران، زماني كه در مبل هاي راحت منازل گرم خود لميده و گپ روشنفكري درباره ضرروت مبارزه مسالمت آميز مي زنند، نيك مي دانند كه قدري دورتر، از اين 800 هزار زن بي پناه، مادري خيابانگرد، جسد سرد فرزندش را در آغوش مرگ مي كشد. آري، آنان كه فرو ريختن كاخهاي ستم ساختاري نظام را تدارك مي بينند، هرگز لايق عنوان خشونت طلب نيستند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۸/۰۲

كورش عرفاني :

قبل از حراج ايران
تصميمات درست براي بقاي رژيم از اين پس در لندن و برلن و پاريس اتخاذ خواهد شد. تهران ديگر پايتخت سياسي ايران نيست. اين استراتژي كه سالهاست در زمينه هاي مختلف توسط لندن نسبت به آخوندها اعمال مي شود اينك حالت عادي به خود گرفته و به طور عملي و غير رسمي اداره امور ايران را در عرصه سياست خارجي به عهده بيگانگان مي گذارد.

آيا اين است حق خلقي كه بهترين فرزندانش را در اختيار سازمانهاي سياسي گذاشت تا پس از بيست سال مبارزه مسلحانه، در سال 1382 خواستهاي جريانهاي اصلاح طلب را در سال 1380 بيان كند كه ” ما خواهان رفراندوم تحت نظر سازمان ملل هستيم“ ؟


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۷/۳۰

شعري از مریم هوله


ما زنده ایم آری



اين وقتي ست كه تمساح ها فكر مي كنند دوره ات كرده اند

قورتت داده اند و از تو چيزي نمانده است

اما تو فانوسي ميان روده ها روشن كرده اي

كه فكر مي كني فرزندانت را كفاف مي دهد

تا آخر عمر

و همه اينها فكر هاي بيهوده اي بيش نيستند

هيكل مذهبي ات كنار جاروي موش خورده

نشسته خاطره هاي تلخ تا خرخره خورده

مستا مست

سوسك در شلوار فقيرت تخم گذاشته

حالا كمرت را با انگشت هاي لاك گرفته شل بگير

تا شل شود اين همه زمستان

كه فمنيست ها همه جايش را سرگين سرانده اند


اين وقتي ست كه اجتناب

جماعت بي شائبه اي ست

كه در خيابان تا حد مرگ

مسخره ات مي كند

و تو مجبوري طوري بجنبي

كه جنبيدنت را قانون حس نكند



آزادي جان ! طوري نفس بكش

فقط از بيني

كه هوا حس نكند راه مي رود

آزادي جان !

برايت در سينما تخمه مي شكنم

آنقدر دسته جمعي

كه صداي خرچ خرچ نگذارد

هن و هنت به گوشمان برسد



آزادي جان !

اين نعره طوفان است

مردن هاي دسته جمعي را دست كم نگير

ممتد و بي انتها

اين ديوار

بر سر تو خراب مي شود

اينقدر بي پروا نباش

هي در دل مرده ها كرم مي لولد

كه بجنبد آزادي

هي در دل مرده ها كرم مي لولد

كه زنده باشد آزادي

هي در دل مرده ها كرم مي لولد

كه زنده باشد

تا نيشخندي

كفاف زندگان را بدهد تا آخر عمر

تيمارستان

به ما پناه آورده است

ما زنده ايم آري


گورستان

به ما پناه آورده است

ما زنده ايم آري


فرار

به ما پناه آورده است

ما زنده ايم آري



اين وقتي ست كه جيغ

نماز مخفي ما مي ماند

تا روحمان آرام بگيرد

قراردادي كه هيكل ما را

با نيمكره ماتش

شبيه تريلي زير مي گيرد

تا بشنود جنازه شهري ميان جهان

« ما زنده ايم آري»



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۲/۰۷/۲۹

هادی خرسندی، پرزيدنت خاتمي و شيرين "عبادي - سياسي"

خاتمي ضمن گفتگو ز نوبل
غبطه بر خانم عبادي خورد

سخني گفت و بعد زيرش زد
در حقيقت گه زيادي خورد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

امروز يک سايت خوب پيداکردم.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سکته اي قلبي بود و عوارض جانبي آن و مشکلاتي ديگر.
به قلبم گفتم بيا، يعني تا آدم خواران بر ايران حکومت ميکنند مجبوري كه بيايي.
بيا تا کوس رسوايي اين آيت هاي جهالت را بر سر هر کوي و برزني که ميتوانيم بزنيم.



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۱۶

نه بى بى سى و نه جناب منتظرى و نه حضرات "اصلاح طلب"، حتى يک کلمه در مورد رفع "حصر" از گورهاى دسته جمعى و ممنوعه و گمنام ده ها هزار انسان شريفى که درست در نقطه مقابل امثال منتظرى نه رساله سنگسار و قصاص براى جمهورى اسلامى نوشتند و نه در تدوين قانون اساسى يک رژيم جنايتکار سهيم بودند، نگفته اند.

اهورا مزدا

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

فرهاد عرفاني : تمامي انديشمندان و دانشمندان بزرگ ايراني از ابن سينا و ابوريحان و رازي و خيام گرفته، تا حلاج و فردوسي و عين القضات و بسياري ديگر، يا مجبور به تظاهر به دين داري در عين ناباوري بدان بودند و يا اگر جسارت كرده، اعتقاد خويش آشكار نمودند، پوست از ايشان بركنده شد. به راستي! ديني كه مجموعه’ علوم را در قران جمع مي پنداشت چگونه مي توانست زكرياي رازي وجابر بن حيان در دامان خود بپروراند؟

بر گرفته از سايت ديدگاه

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۱۴

حرکت از اين بيش شتابان کنيم
ولوله در ولـــــوله بــاران كنيم
تا تو بداني كه چـــه ما مي‍كنيم
هر چه بگويي كه مكن، آن كنيم!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۱۱

بالاخره آقاي هوشنگ اميراحمدی از منابع مالي شورای آمريکائيان و ايرانيان هم حرف زد.
هوشنگ اميراحمدی :
اکثر افراد، فاقد آگاهی کامل از فرهنگ انسان دوستانه شرکتهای نفتی آمريکائی هستند.
اصل مطلب در گويا

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۰۸

ساخت فيلتر ساده برای پالايش پارازيت بروی گيرنده های ماهواره ای
گويا

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۰۷

اوريانا فالاچی: اين روزها چند زندانی سياسی در ايران وجود دارد؟
محمد رضا پهلوی: آمار دقيقی ندارم اين بستگی دارد که منظور شما از زندانی سياسی چه کسانی هستند. اگر منظور شما مثلاً کمونيست ها هستند، من آنها را زندانی سياسی نمی دانم، زيرا کمونيسم غير قانونی است. من کوچکترين ترحمی نسبت به جنايتکارانی که شما آنان را مبارزين چريک می ناميد و يا کسانی که خائن به کشور هستند ندارم... آنها کسانی هستند که ما کمر به نابوديشان بسته ايم... من قصد دارم تا در جای خود بمانم و نشان دهم که با استفاده از زور می توان دستاوردهای بسياری کسب کرد."
لوس آنجلس تايمز، ٣٠ دسامبر ١٩٧٣.


خميني: آنهايي که با اسم دموکراسي ميخواهندمملکت مارا به فسادوتباهي بکشند بايد سرکوب شوند، اينها از يهود بني قريضه نيز بدترند وبايد اعدام شوند.ما به اذن خدا و امر خدا آنها را سرکوب ميکنيم.
قم ۸ شهريور ۱۳۵۸

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۰۴

آقاى بوش ، در مورد عراق ، آخرش نفهميدم چرا اين قدر کش اش مى دهيد! همه اش امروز و فردا مى کنيد؟ مى خواستم بدانم چرا در مورد عراق انقلابى عمل نمى کنيد؟ حتا شنيده ام که در مورد عراق، مشغول رايزنى با دولت هاى ديگر هستيد. بعقيده بنده ، براى حذف فيزيکى و شيميايى يک ديکتاتور، شما احتياج به مجوز نداريد! بعضى ها عقيده دارند که شما پدر خوانده ى تمام دولت ها و ملت ها هستيد!

آقاى بوش ، اصلا ً چرا شما مثل آقاى شارون عمل نمى کنيد؟ شارون هم مثل شما مى خواهد عدالت و حقوق بشر را در منطقه پياده کند! ولى فرق شما و آقاى شارون در اين است که شارون براى حمله به جايى يا به کسى ، با هيچ دولت و دولتمندى رايزنى نمى کند. سرش را مى اندازد پائين و حقوق بشر و عدالت اجتماعى را پياده مى کند!

راستى جريان بن لادين به کجا کشيد؟ آخرين بار ، تصوير آقاى بن لادين را در تلويزيون چين ديدم که با شورت کوتاه و کفش ورزشى ، دوچرخه سوارى مى کرد. حتى دوچرخه اش شماره ى ديپلمات ها را داشت!

قسمتي ار نامه ى نيمه گشاده به جرج بوش از محمدرضا پوريان
بر گرفته از سايت ادبيات و فرهنگ

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۰۳

((اولين نفر)) که جلاي وطن کرد سياسي بود.
مينااسدي

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چنين تطاول و تاراج و خونريزي
مغول نکرد و سکندر نکرد و ملا کرد
مغول بکشت و سکندر بسوخت و تازي برد
زهي ملا که هرسه يکجا کرد
فرخي يزدي

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

این آمریکا آخرش به عراق حمله می کند.( هر چند که یک روز در میان به بهانه ی منطقه ی ممنوع دارد جایی را در عراق بمباران می کند و این کار را سالهاست که دارد می کند و کسی هم چیزی نمی گوید. ماجرای عراق به گفته ی یکی از دوستانم ماجرای نفت و دار وخانه است. حتمن باید شنیده باشیدش. که مردی به دارو خانه رفت وپرسید :
مشتری- آقا نفت داری؟
داروخانه چی- نفتم کجا بود. اینجا داروخانه است !
مشتری – داروخانه یی که نفت نداره باس شاشید توش و رفت! و شاشید ورفت. داروخانه چی ی بیچاره از ترس رفت نفت خرید و در مغازه اش گذاشت. فردا دو باره طرف آمد :
مشتری- داداش نفت داری؟
داروخانه چی – بله آقا چقدر می خوایین؟
مشتری – داروخانه یی که بجای دوا توش نفت می فروشن باس شاشید توش ورفت. و دوباره شاشید و رفت. روز سوم دوباره پیدایش شد.
مشتری- داداش نفت داری؟
داروخانه چی- فکر کرد که گفته است نه، طرف شاشیده است، گفته است آره طرف شاشیده است، گفت : نمی دونم!
مشتری – داروخانه یی که صابش نمی دونه چی توش داره باس شاشید توشو رفت . ودو باره شاشید و رفت. روز چهارم دوباره پیدایش شد
مشتری – داداش نفت داری؟
داروخانه چی – آقا شاشتو بکن و برو!
حالا حکایت عراق هم همین است.هر چه که آمریکا می گوید و می خواهد می کند. ولی آنها باید حمله کنند. خوشتان آمد با یک تیر دو نشان زدم. هم برایتان جک گفتم و هم وبلاگ نوشتم؟!
به نقل از هفت خط

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۱/۰۲

پريشب تلويزيون ARTE گزارشي از يک آسايشگاه رواني پخش کرد .
اعمال و رفتاري از اين بيماران سر ميزد که حسابي آدم را به فکر ميبرد، اما يکي از آنها
من را بين گريه و خنده سر گردان کرده بود.
طرف مشغول نوازش الاغي بود و در گوشش با حالتي بسيار معصومانه ميگفت :
بگو روز بخير، بگو روز بخير، بگو روز بخير.
ياد اصلاح طلبان جمهوري وقاحت افتادم.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۰/۲۴

قطعنامه ى ما

[1]

نظر به اينكه:

ما ضعيفيم،

براى بندگى ما

فانون ساختيد.

نظر به اينكه: ديگر،

نميخواهيم بنده باشيم،

قانون شما در آينده باطل است.

نظر به اينكه:

با تفنگ و توپ

تهديد ميكنيد مارا،

تصميم ما براينست:

كز زندگانى بد

بيشتر از مرگ بترسيم.

[2]

نظر به اينكه:

گرسنه خواهيم ماند،

اگر زين پيش تحمل كنيم

تا كه باز غارت كنيد مارا،

مصميم كه زين پيش

از نان شب كه فاقد آنيم

كسى نباشد مارا جدا نمايد

جز شيشه هاى ويترين.

نظر به اينكه:

با تفنگ و توپ

تهيديد مكنيد مارا،

تصميم ما براينست:

كز زندگانى بد

بيشتر از مرگ بترسيم.

[3]

نظر به اينكه:

خانه هاى بسيار

در هر كجا بپاست

ولى ما

بامى برسر نداريم،

تصميم ما براينست:

كه در اين خانه ها بخوابيم.

زيرا كه ديگر

از زاغه هامان خوش مان نميايد.

نظر به اينكه:

با تفنگ و توپ

تهديد ميكنيد ما را،

تصميم ما براين است.

كز زندانى بد

بيشتر از مرگ بترسيم.

[4]

نظر به اينكه:

ذغالها به خروارها

در انبارهايتان پراست،

وما بى ذغال

از سردى زمستان مى لرزيم،

تصميم ما براينست:

كه آن ذغالها را

دراختيار گيريم.

نظر به اينكه زانپس

گرممان خواهد شد،

نظر به اينكه:

باتوپ و تفنگ

تهديد ميكنيد مارا،

تصميم ما براينست:

كز زندگانى بد

بيشتر از مرگ بترسيم.

[5]

نظر به اينكه:

موفق نميشويد

مارا دستمزدى كافى دهيد،

خود كارگاهها را

در اختيار خواهيم گرفت.

نظر به اينكه:

بدون شما

ما را نان خواهد بود.

نظر به اينكه:

باتوپ و تفنگ

تهديد ميكنيد ما را،

تصميم ما براينست:

كز زندگانى بد

بيشتر از مرگ بترسيم.

[6]

نظر به اينكه:

به گفته هاى دولت

ايمان نداريم،

زين پس مصميم

رهبرى را خود در دست گيريم

و دنياى بهترى سازيم.

نظر به اينكه:

تنها زبان توپ را آشنا هستيد

و بزبان ديگرى تكلم نميكنيد

ناچار خواهيم بود

لوله هاى توپ را

به طرف شما برگردانيم.

برتولت برشت

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۱/۱۰/۲۳

جنگ گرگها، هر چند با تاخير !!!

نامه سرگشاده قاسم شعله سعدي به علي خامنه‌اي
سپاس بيكران خداي را كه به انسان نه فقط به اندازه توانستن، كه به قدر دانستن مسئوليت داد و درود بر پيامبر رحمت و سلام بر علي (ع) اسوه عدالت و درود بر حسين رب النوع غيرت.
اجازه فرمائيد با تأسي به مولايم علي (ع) بدون لكنت زبان با شما سخن گويم.
1 ـ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در 12/5/1356 بتصويب ملت ايران رسيد و بموجب اصول 5 و 107 و 109 آن كسي كه از طرف اكثريت مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته ميشد مسئوليت رهبري را عهده دار ميگرديد و چنانچه هيچ فقيهي چنان اكثريتي را بدست نمي آورد، خبرگان رهبري منتخب مردم، اعضاء شوراي رهبري يا شخص رهبر را از بين مراجع و حائزين شرايط مندرج در اصول سه گانه فوق الذكر برميگزيدند، بنابراين رهبر اولاً مي بايست الزاماً حائز شرايط مرجعيت باشد و ثانياً ابتدائاً توسط اكثريت مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و برگزيده شده باشد كه در آنصورت خبرگان را محلي از اعراب نبود، و چنانچه چنين اكثريتي حاصل نميشد آنوقت خبرگان ميتوانستند اعضاي شوراي رهبري يا رهبر را آنهم منحصراً از بين مراجع و حائزين شرايط مندرج در اصول5 و 107و109 برگزينند.
امام خميني چهل روز قبل از فوت دستور بازنگري در قانون اساسي را صادر كردند ولي قبل از آنكه بازنگري انجام شود و مصوبات هيئت بازنگري به تصويب ملت ايران برسد، در 14/3/1368 فوت نمودند و چون در آنروز نه بازنگري انجام شده بود و نه تبعاً بتصويب ملت رسيده بود لذا كماكان قانون اساسي مصوب 12/9/1358 ملت ايران بي كم و كاست معتبر و لازم الاتباع بود كه بموجب اصول سه گانه ياد شده آن رهبر مي بايست داراي همه شرايط مربوطه و از جمله شرط مرجعيت مي بود و اگر فرض كنيم كه اكنون جنابعالي به مرجعيت ديني رسيده باشيد قطعاً در آن تاريخ يعني 14/3/1368 يعني روز فوت امام و انتصاب جنابعالي به عنوان رهبر توسط خبرگان، حضرتعالي فاقد شرايط مرجعيت بوديد. لذا سئوال اينستكه چگونه راضي شديد برخلاف نص صريح قانون اساسي چنين مسئوليتي را بپذيريد؟ اگر پاسخ اينست كه امام خميني با تأييد شما به عنوان رهبر مسأله را حل كرده است، ضمن تشكيك در چنان امري، يادآور مي شوم كه اولاً امام خميني اختيار نصب جانشين براي خود نداشت، ثانياً امام خميني حق نداشت از قانون اساسي تخلف كند و شرايط رهبري مندرج در قانون اساسي را ناديده بگيرد و ثالثاً در پاسخ به نامه نمايندگان مجلس سوم كه خود افتخار عضويت آنرا داشتم، امام خميني گفتند «اگر تاكنون از قانون تخلفي شده بخاطر جنگ و مسائل خاص بوده و از اين پس بنا دارد در چهارچوب قوانين كشور اداره شود» (نقل به مضمون) لذا امام خميني نه اختيار نصب جانشين خود را داشته نه حق تخلف از قانون را داشته و نه بنا داشته كه از قانون تخلف كند.
2 ـ با آنكه امام خميني گفته بود فقيه عاليقدر آية الله منتظري به نظام و حوزه هاي علميه گرمي دهد و نظام از نظرات ايشان برخوردار باشد چند سال است كه بدون هيچ حكم قانوني ايشان در منزل خود زنداني ميباشند و عملاً مردم، نظام و حوزه هاي علميه از نظرات معظم له محروم مي باشند و من شخصاً به دليل عدم دسترسي به ايشان در جستجوي يك مرجع ديني ديگر هستم و شنيده ام كه جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم جنابعالي را هم در عداد ديگر مراجع قرار داده اند و من ترجيح ميدهم چنانچه واقعاً شما واجد شرايط مرجعيت و از جمله شرط اعلميت و اعدليت باشيد شما را برگزينم اما به دو دليل در مورد شما ترديد دارم، اول بخاطر نامه مورخ4/2/1368 امام خميني به شما در خصوص بازنگري قانون اساسي كه جنابعالي را «حجة الاسلام» خطاب كرده بود و من كه ميدانم از يكطرف بين مرتبه «حجة الاسلامي» و «مرجعيت» فاصله بسيار زيادي وجود دارد و براي نيل به مرجعيت نياز به سالها تلمذ و تتبع و تحقيق... ست و از طرفي به دليل اشتغالات حساس مهم و بزرگ، قاعدتاً نبايد جنابعالي توفيق چنان فرصتي را بدست آورده باشيد، و دوم بخاطر معرفين شما كه جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوده اند كه در بسياري از موارد اعضاء اين دو تشكل يكي هستند و نيز پيوند آنها با كانون هاي قدرت و از جمله شخص جنابعالي اين شائبه را ايجاد كرده كه خداي ناكرده با ملاحظه پيوندهاي خاص سياسي در معرفي شما اقدام كرده باشند. لذا اگر در اين خصوص راهنمائي فرمايند تا رفع ترديد شود سپاسگزارم و معرفي چند نفر از اساتيد بزرگي كه بعد از 1368افتخار شاگردي آنها را داشته ايد ميتواند درين خصوص مؤثر باشد.
اكنون با فرض اينكه پاسخ و راهنمائي هاي حضرتعالي در مورد 2 سئوال مطرح شده اقناع كننده باشد اجازه ميخواهم در مورد عملكرد جنابعالي در دو بخش كلي سياست خارجي و سياست داخلي به طرح سئوال بپردازم.
الف ـ سياست خارجي
1 ـ شما خود 3 اصل عزت و حكمت و مصلحت را براي تنظيم سياست خارجي اعلام نموديد و لابد تركيب مناسبي از اصول ياد شده ميتواند در سمت دهي سياست خارجي مؤثر باشد. آيا تركيب آنها در مورد آمريكا قابل اجرا نيست؟!
2 ـ بسياري از شخصيتهاي نظام در خصوص مسائل جهاني و آمريكا به شما مطالبي گوشزد نموده اند از جمله آقاي دكتر رجائي خراساني طي مكتوبي كه با حضور من تقديم شما نمودند مطالبي را بيان نمودند از جمله اينكه گفتند اكنون شما ميتوانيد شرايطي براي مذاكره و برقراري رابطه با آمريكا تعيين كنيد و اگر از فرصت استفاده نكنيد با از دست دادن فرصت، بعداً آمريكا براي شما شرايط تعيين مي كند، سئوال من اينستكه با گذشت نزديك به 10 سال از آن تاريخ و اتخاذ مواضعي توسط آقاي بيل كلينتون و مادلين آلبرايت مبني بر انتقاد از عمكرد گذشته آمريكا در قبال ايران، از فرصتهاي نسبي بدست آمده چه استفاده هائي براي تأمين منافع ملي كرده ايد؟
3 ـ كسانيكه الفباي سياست را مي دانند، سياست را بازي و سياستمداران و رهبران و دولتها را بازيگر مي نامند و كار آنها را بازيگري، اگر اين عبارات درست باشد، بازي كردن با دشمن براي دفاع از منافع ملي وظيفه و هنر حكام و حكومتهاست و بديهي ست كه انجام اين وظيفه و هنر نياز به مهارت دارد لذا آيا بهتر نيست براي دفاع از منافع ملي در خصوص آمريكا بجاي پاك كردن صورت مسئله و منع مذاكره كه شايد ناشي از ضعف دستگاه ديپلماسي و عدم مهارت ديپلماتها و بازيگران جمهوري اسلامي ايران و يا ناشي از ترس «طرح حجم عظيمي از مطالبات و ادعاها» توسط آمريكا باشد، به كسب مهارت ديپلماتيك و ارتقاء توان بازيگري همت گماشت؟ آيا قرارست بازيگران فقط با دوستان بازي كنند؟! و از بازي با دشمنان عاجز باشند؟ و اگر چنين ست آيا دولتهائي مثل انگلستان اول دوست شده اند و سپس روابط با آن برقرار شده؟! آيا اصول سه گانه عزت حكمت و مصلحت فقط در مورد دوستان قابل اعمال ست و در خصوص دشمنان فاقد اعتبار و كارآئي هستند؟
4ـ آيا اينهمه توهين به بخش عظيمي از مردم ايران و بسياري از دلسوزان دگرانديش كه جرمشان فقط اينستكه سياستهاي شما را در خصوص آمريكا منطبق با منافع ملي ايران ارزيابي نمي كنند ناشي از توهم توطئه نيست؟ آيا استعمال واژه هائي از قبيل بي غيرت، احمق، مرعوب... موجب وهن ادبيات سياسي ملت ايران كه در تاريخ فرهنگ و تمدن جهاني داراي مرتبه والائي بوده نمي شود؟ و به شخصيت خود شما آسيب نمي رساند؟
5 ـ شما به درستي موضعگيري رئيس جمهور آمريكا را كه گفته بود «كشورها يا با ما هستند يا با تروريستها» مورد اعتراض قرار داديد و گفتيد ايران نه با شما هست نه با تروريستها و لذا شق سومي قابل تصورست كه يك كشور نه طرفدار آمريكا باشد و نه طرفدار تروريستها. چگونه شما اين منطق خود را قبول نداريد و ميگوئيد كسانيكه از مذاكره با آمريكا دفاع مي كنند يا الفباي سياست نمي دانند يا الفباي غيرت! آيا در منطق شما هم شق سومي قابل تصور نيست؟ و آيا ممكن نيست كسي هم الفباي سياست بداند هم غيرتمند باشد و هم در عين حال با سياست شما در مورد آمريكا كاملاً مخالف باشد؟ و آنرا منطبق با منافع ملي ايران ارزيابي نكند؟ آنچه به شخص من مربوط ميشود علاوه بر بيش از 30 سال زندگي و كار سياسي داراي بالاترين مدرك علمي در سياست هستم و اين براي دانستن الفباي سياست كافي ست و آنچه مربوط به غيرت من ميشود سراپاي وجودم را غيرت فرا گرفته آنهم غيرتي حسيني و بهمين دليل ست كه عليرغم پيش بيني خطرات عظيم ناشي از ناخشنودي احتمالي شما از اين سطور كه ممكن ست منجر به بريدن سر من توسط محافل خودسر شود غيرتم اجازه نداد در برابر توهين شما سكوت كنم و لذا عليرغم آن خطرات اعلام مي كنم هم الفباي سياست مي دانم هم الفباي غيرت و هفت شهر غيرت را و نه فقط هفت شهر عشق را گشته ام و هم با سياست شما در خصوص آمريكا كاملاً مخالفم و آنرا در چهارچوب منافع ملي ايران ارزيابي نمي كنم. همانطور كه طبق نظرسنجي هاي به عمل آمده توسط مؤسسات عمومي جمهوري اسلامي كه صحت آنها مورد تأكيد مجلس شوراي اسلامي و وزارت ارشاد قرار گرفته، حدود سه چهارم مردم ايران سياست امريكايي شما را رد مي كنند و مذاكره با امريكا را تأييد مينمايند، در حالي كه طبق نظر شما اين سه چهارم مردم ايران يا الفباي سياست نمي دانند يا الفباي غيرت و اين در حالي است كه جهانيان هوش سياسي و غيرت ملي ايرانيان را مورد تأكيد قرار ميدهند اما شما كه مديريت اين ملت را قبضه كرده ايد آنها را بي سياست و يا بي غيرت ميدانيد. چگونه ممكن است از يك طرف شما اكثريت سه چهارم ملت را بي غيرت و يا بي سياست بشناسيد و در عين حال به مديريت خود بر همين مردم بزعم شما بي غيرت و يا بي سياست ادامه دهيد و اگر نظر شما درست نباشد كه البته نيست و آنچنان كه ما معتقديم اين مردم در عين برخورداري از مرتبه بالايي از غيرت ملي و هوش سياسي مذاكره با امريكا را تأييد ميكنند كه در اينصورت اين امر چيزي جز مخالفت آشكار با سياست هاي شما نيست و در چنين فرضي نيز ادامه مديريت شما منطقاً، قانوناً، شرعاً و اخلاقاً مجاز نيست.
6 ـ راستي شما نمي دانيد طبق اصل39 قانون اساسي حتي هتك حرمت و حيثيت كسي كه به حكم قانون دستگير و بازداشت و زنداني يا تبعيد شده باشد بهر صورت كه باشد ممنوع و موجب مجازات ست چه رسد به دلسوزان كشور كه هدفي جز دفاع از منافع ملي اين مملكت ندارند؟! چگونه بخود اجازه مي دهيد به كسانيكه نظر شما را برنمي تابند اينهمه توهين روا داريد؟!
7ـ آيا جنابعالي وقوع يك جنگ جديد را مغاير اهداف و برنامه هاي نظام ارزيابي نمي كنيد؟ البته اگر منافع ملي ايران ايجاب كند كه با هر كشوري و از جمله آمريكا وارد يك جنگ تمام عيار هم شويم من آمادگي خود را از هم اكنون براي حضور در جبهه جهاد و شهادت اعلام مي كنم اما خاطره ناخوشايندي در جنگ تحميلي عراق عليه ايران و دوران دفاع مقدس مرا آزار مي دهد و آن خاطره اينستكه درست در زماني كه هزاران برادر ديني و ميهني ام در كنار برادرم شهيد اصغر شعله سعدي شعر بلند جهاد و شهادت را در جبهه ها مي سرودند، خواهر مكرمه جنابعالي به دشمن بعثي صيهونيستي عراق پناهده شدند و متأسفانه به منزلت و موقعيت جنابعالي لطمه زدند دلم نمي خواهد در صورت وقوع يك جنگ جديد تكرار اين قبيل مسائل به حيثيت حضرتعالي خداي ناكرده لطمه وارد كند.
8 ـ لابد استحضار داريد كه ملت بزرگ ايران مار گزيده است و از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد و حق دارد از وقوع يك جنگ جديد نگران باشد. آيا صلاح نميدانيد در چند مورد به آنها اطمينان دهيد تا رفع نگراني شود؟ از جمله آنكه ملت اطمينان يابد كه حكومت در جنگ فقط «مأمور به تكليف» نيست بلكه «مأمور به نتيجه» نيز مي باشد يعني حكومت مسئوليت نتيجه جنگ را مي پذيرد. ديگر آنكه حافظه تاريخي ملت با مواضع متغير آسيب نبيند زيرا دهها خاطره از مواضع متغير حكومت حافظه ملت ما را آزرده اند از جمله آنكه گفته ميشد اگر صدام دست به دريا بزند دريا نجس ميشود و اگر با صدام صلح كنيم جواب پيامبر اكرم را چه بگوئيم؟ جواب قرآن را چه دهيم؟ و اگر اين جنگ 20 سال هم طول بكشد، ايستاده ايم... بالاخره با صدام صلح كرديم. يا وقتي كه فاجعه مكه رخ داد گفتيم اگر از صدام هم بگذريم از آل سعود نخواهيم گذشت ولي بعداً عربستان تبديل شد به بال اسلام و يا در مورد اشغال سفارت آمريكا در ايران و به گروگان گرفتن ديپلماتها و پرسنل سفارت آمريكا كه آنها را تهديد به محاكمه مي كرديم وقتي كه فرصتهاي طلائي را از دست داديم و در آستانه آغاز به كار آقاي ريگان بيانيه ننگين الجزائر را پذيرفتيم.
9 ـ البته توقع ندارم كه در خصوص جنگ شما هم مانند من فكر كنيد چون من فقط الفباي سياست را مي دانم و حضرتعالي علامه هستيد. من هيچ جنگي را رحمت نمي دانم از جمله جنگ تحميلي عراق عليه ايران را كه بقول آقاي رفسنجاني كه خود مسئول بسياري از بدبختي هاي ملت و نابساماني هاي كشور و نيز يكي از مسئولين ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مي باشد و بايد پاسخگوي عملكرد خود در قبال ملت مظلوم ايران باشد، اين جنگ «1000 ميليارد دلار خسارت مادي داشت» و خسارات غيرمادي آن قابل ارزيابي نيست و هنوز هزار هزار شهيد گرانقدر كشف و تشييع و دفن مي كنيم. اگر امروز اسرائيل چنان جناياتي در سرزمين هاي اشغالي مرتكب مي شود يكي از دلائل آن متلاشي شدن دو قدرت بزرگ منطقه خاورميانه و صدماتي كه دو ارتش بزرگ جهان اسلام متحمل شدند، مي باشد. و اگر امروز ميليونها مرد و زن ما دچار تباهي و فقر و فساد شده اند لااقل بخشي از آن معلول جنگ و آثار آن است لذا من اصلاً جنگ را رحمت نمي دانم ولي براي حضور در جنگ لازم نيست كه حتماً آنرا رحمت بدانند بلكه بخصوص بازيگران سياسي در بسياري از موارد عليرغم ميل خودشان ناچار به انتخاب و اقدام هستند بهرحال چنانچه حضرتعالي نظر ديگري راجع به جنگ داريد آن نظر محترم است و اگر فكر مي كنيد كه چنان جنگي قطعاً رخ نخواهد داد كه ما نيز چنين آرزو مي كنيم، ولي يادآوري اين نكته بي فايده نيست كه حتي در زمان جنگ سرد و وجود سيستم دو قطبي جهان تعارض ابرقدرتها مانع وقوع جنگ 8 ساله تحميلي نشد و نيز اخيراً حكامي مانند ملا محمد عمر، ميلوسويچ و صدام نه تنها خود را با مسائل پيچيده و تعقيب بين المللي مواجه كردند بلكه مهمتر از آن ملت و كشور خود را در معرض جنگهاي ويرانگر قرار دادند البته من از درايت شما در جلوگيري از تحميل يك جنگ ديگر در زمان حمله آمريكا به عراق در1990 تقدير مي كنم بخصوص كه دوستاني مانند جناب آقاي خاتمي و جناب آقاي محتشمي پور در آن زمان بي طرفي ايران را برنمي تابيدند و اگر اشتباه نكنم ظاهراً طرفدار دخالت ايران در جنگ عليه آمريكا و له عراق بودند.
10 ـ چنانچه امكان پذير باشد تدبيري اتخاذ فرمائيد كه منافع ملي ايران با منافع ايدئولوژيك در تعارض قرار نگيرند زيرا تعارض ايندو عموماً به ضرر منافع ملي تمام مي شود. مثلاً در مورد افغانستان سالها بخاطر منافع يا احساسات ايدئولوژيك براي دفاع از گروههاي جهادي در مقابل ارتش سرخ و ابرقدرت جهنمي شرق هزينه پرداختيم و چه حمايتها كه از آقاي رباني و حكمتيار... نكرديم و چه پاسخ ها كه توسط سام ها و ميگ هاي شوروي سابق در جبهه هاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران دريافت نكرديم و عاقبت هم نتيجه كار را در تشكيل دولت موقت افغانستان ديديم اگر چه بعضي از دوستان جنابعالي حسرت فقدان امنيت طالباني را در دل داشتند ولي بهر حال طالبان سقوط كردند و آقاي كرزاي را شما خود به حضور پذيرفتيد.
11 ـ در مورد فلسطين كه البته يك سرزمين اسلامي ست و ملت مسلمان آن بيش از نيم قرن در آوارگي و مشقت بسر مي برند آيا لازم ست تا اين حد با سرنوشت ملت ما گره بخورد؟ آيا بين مسلمان چچن و هند و فلسطين تفاوت هست؟ مگر مسلمانان چچن توسط ارتش روسيه سركوب نشدند؟ چرا منافع ايدئولوژيك ايجاب نكرد كه به حمايت مجدانه از آنها برخيزيم؟ ضمناً آنچه با الفباي سياست استنباط مي شود اينستكه در حذف آقاي ياسر عرفات، بين سياستهاي آريل شارون، شما و جورج بوش چندان تعارضي نيست. اگر چنين استنباطي صحيح ست چرا بايد اين همسوئي يا لااقل عدم تعارض برقرار باشد؟
12 ـ آيا زمان آن نرسيده كه در انتخاب متحدان استراتژيك تجديد نظر كنيم؟ تا آنجا كه ما ميدانيم (البته در حد الفباي سياست) دولتهاي سوريه و روسيه و لبنان و سودان از متحدان استراتژيك ما محسوب مي شوند و فعلاً لبنان را مورد بحث قرار نمي دهم و سودان نيز با حدود چهار صد ميليون دلار بدهي ظاهراً بلاوصول به ايران مورد نظر نيست تنها در مورد سوريه و روسيه سئوال ميكنم. سوريه از اول انقلاب تاكنون از حمايتهاي بيدريغ ايران چه از نظر مادي و چه از نظر معنوي و سياسي برخوردار بوده و عموماً در مجامع بين المللي عليه ايران موضعگيري مي نمايد. موضع اخير آن در اجلاس بيروت كه هم از ادعاي امارات در خصوص جزائر سه گانه ايراني در خليج فارس حمايت كرد و هم با رد حمله آمريكا به يك كشور عرب! و نه مسلمان تلويحاً از حمله آمريكا به ايران به جاي عراق پشتيباني نمود... و روسيه نيز كه تعهدات خود راجع به نيروگاه بوشهر را به اتمام نمي رساند و ازين رهگذر هم از غرب ارتزاق مي كند و امتياز مي گيرد و هم از ايران و بالاخره در درياي خزر ضمن امضاء قرارداد دوجانبه راهي را گشود كه نتيجه قهري آن كاهش سهم ايران در درياي مازندران است و با اعلام مانور نظامي در واقع نشان داد كه حرف اصلي را درين منطقه روسيه مي زند. آيا داشتن چنين متحدان استراتژيكي ما را از داشتن دشمن بي نياز نمي كند؟!
13 ـ آيا انتقال انرژي بخشي از آسياي ميانه از طريق آذربايجان و جيحان و انتقال انرژي بخش ديگري از آن از طريق تركمنستان، افغانستان، پاكستان و دور زدن ايران و محروم نمودن جمهوري اسلامي ايران كه مسير كوتاه، ارزان، اقتصادي و اصلي بود معلول سياستهاي خود شما نيست؟ آيا پاسخ اينهمه ضرر و عدم النفع را چه كسي ميدهد؟ آيا عدم حمايت بين المللي از ايران ما را در خصوص حاكميت بر جزائر سه گانه در خليج فارس با مشكل مواجه نمي‌كند؟
ب ـ سياست داخلي
1 ـ آيا اصل 159 قانون اساسي را كه مقرر ميدارد تشكيل دادگاهها و تعيين صلاحيت آنها منوط به حكم قانون ست را مطالعه فرموده ايد؟ و آيا اصل 110 قانون اساسي كه اختيارات رهبر را احصاء نموده بررسي فرموده ايد؟ اگر آري با چه مجوز قانوني يك دستگاه عريض و طويل به عنوان دادسرا و دادگاه ويژه روحانيت ايجاد كرده ايد؟ و آيا شما ميدانيد كه دادگستري گوش بفرمان حتي نظر شما را به مثابه قانون آنهم قانون جزا تلقي ميكند و مخالفين نظر شما را مجرم مي شناسد؟ و تهديد به تعقيب آنها مي كند؟ براي نمونه اطلاعيه مورخ 4/3/1381 دادگستري تهران كساني را كه برخلاف نظر شما دم از مذاكره با آمريكا بزنند به عنوان متهم قابل تعقيب كيفري و مصداق ماده500 قانون مجازات اسلامي مي شناسد در حاليكه شما طبق ذيل اصل 107 قانون اساسي بايد در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوي باشيد يعني نه تنها مافوق قانون اساسي نيستيد و نه تنها مافوق قانون عادي هم نيستيد بلكه مثل ساير شهروندان اين كشور بايد تابع قانون باشيد. پس چرا با اين شيوه هاي ديكتاتورپرور مبارزه نمي كنيد؟ آيا سكوت شما در برابر اين امور تنفيذ و تأييد آن تلقي نمي شود؟!
2 ـ مگر شما نفرموديد كه تضعيف مجلس جايز نيست؟ آيا دخالتهاي رسمي شما در امر قانونگذاري مهمترين عامل تضعيف مجلس نيست؟ شما با تجويز كدام اصل قانون اساسي به مجلس نامه نوشتيد و نمايندگان را از قانونگذاري در مورد مطبوعات منع كرديد؟ شما ميدانيد كه شوراي نگهبان حضرتعالي را عين موازين شرع تلقي مي نمايد و مصوبات مجلس را بعضاً به علت مغايرت با نظر شما رد مي كند؟ آيا واقعاً شما و نظر شما موازين شرع هستيد؟ حضرتعالي به تجويز كدام قانون در امر انتخاب حقوقدانان شوراي نگهبان دخالت نموديد؟ آيا اين امر واقعاً معضل نظام بود؟ و اگر هم معضل تلقي ميشد آيا برانگيختن مخالفت بيش از دو سوم نمايندگان منتخب مردم در مجلس تدبير شما را زير سئوال نبرد؟ آيا اينگونه حل معضل مي كنند؟ آيا راي منفي بيش از دو سوم نمايندگان در واقع راي منفي به نظر و تدبير شما نبود؟
3ـ احتمالاً استحضار داريد كه مجلس خبرگان به دليل فقدان يك انتخابات كاملاً دموكراتيك و آزاد و توام با رقابت كامل و نيز به دليل اعمال نظارت استصوابي توسط فقهاي شوراي نگهبان كه منصوب جنابعالي هستند و نيز به دليل آنكه اكثريت اعضاي آن عملاً ائمه جمعه و نمايندگان حضرتعالي در ارگانهاي مختلف هستند و ازين نظر حقوق بگيران حضرتعالي به حساب مي آيند عملاً قادر نيستند بر شما و شرايط شما و استمرار شرايط شما نظارت واقعي كنند مع الوصف ظاهراً جنابعالي آنها را از نظارت بر امور سياسي و امور نيروهاي مسلح هم منع كرده ايد و اگر اين مراتب درست باشد آيا چنين امري بر جايگاه خود شما لطمه نمي زند؟
4 ـ حضرتعالي به جناب آقاي احمد جبريل بخاطر شهادت فرزند گرانقدرشان تسليت گفتيد آيا انتظار يك تسليت به خانواده شهداي قتل هاي زنجيره اي كه بدست محافل خودسر كه بهر حال از عناصر نهادهاي رسمي جمهوري اسلامي ايران كه نهايتاً تحت مسئوليت جنابعالي هستند صورت گرفت يك انتظار بي جاست؟ آيا اين تسليت پاسخي به شايعات مبني بر آمريت خود شما در آن قتل هاي نفرت انگيز نبود؟
5 ـ جنابعالي از بدو جنبش اصلاح طلب ايران با آن سرسختانه مخالفت كرديد. مطبوعات مستقل را پايگاه دشمن خوانديد و دادگستري گوش بفرمان بصرف موضعگيري شما حجة را بر خود تمام ديد و مبادرت به بستن فله اي آنها نمود. در مورد جنبش دانشجوئي هم فرموديد حسيني عمل مي كنم و بر سرنوشت دانشجويان و جنبش دانشجوئي آن رفت كه مي دانيد و هيچكس هم جرأت نكرد بپرسد مگر دانشجويان مظلوم ما كه 40% رزمندگان اسلام و درصد بالائي از آنها را خانواده هاي ايثارگران و فرزندان معظم شاهد تشكيل ميدهند يزيدي بودند كه شما در برابر آنها حسيني عمل كنيد؟ مجلس اصلاحات را هم به منفعل ترين شكل ممكن درآورديد و علاوه بر موانع متعدد بر سر راه قانونگذاري آن و نفي مصونيت پارلماني و تعقيب و محكوميت و بازداشت بعضي از نمايندگان اخيراً به صراحت تهديد كرديد كه در مقابل رئيس جمهور و نمايندگان مجلس مي ايستيد. مگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس با رأي مستقيم اكثريت قاطع مردم ايران انتخاب نشده اند؟ مگر آنها تبلور ملت ايران نيستند؟ و مگر مقابله با آنها مقابله با ملت بزرگ ايران تلقي نمي شود؟ آيا شما در مقابل ملت عظيم الشأن ايران مي ايستيد؟ اينست سزاي ملتي كه بيش از 23 سال سنگر جهاد و تحمل را رها نكرده است؟ اينست معني مردم سالاري ديني؟ اينست معني آزادي در شعار محوري استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي؟
6 ـ حضرتعالي بر مبارزه با فساد اقتصادي در مقام سخن تأكيد ميفرمائيد ولي آيا فساد نتيجه سيستمي كه بوجود آورده ايد نيست؟ آيا نميدانيد چه كساني از نزديكان شما و از اعضاء دفتر خود شما در اين مسأله متهم هستند؟ آيا نمي دانيد آقازاده ها به اتكاء قدرت حاجي آقاهايشان كه پست هاي كليدي در شوراي نگهبان، مجلس خبرگان، قوه قضائيه، مجمع تشخيص مصلحت... را اشغال كرده اند بر سر اقتصاد اين كشور چه آورده اند؟ و آيا نميدانيد كه حاجي آقاها بعضاً دست كمي از آقازاده هايشان ندارند؟ آيا نمي دانيد تمديد حكم آقاي رفيق دوست توسط جنابعالي در بحبوحه رسيدگي به پرونده اختلاس123 ميليارد توماني و در حاليكه هنوز مدت مأموريت وي تمام نشده بود به معني حمايت از ايشان و اصولاً به معني چراغ سبز براي اين امور تفسير مي شد؟! و خود شما سالانه صدها ميليارد درآمد نهاده هاي عمومي مانند ستاد اجرائي فرمان امام، بنياد مستضعفان... را بدون اينكه مجلس يا دولت بر درآمدها و هزينه ها كوچكترين نظارتي داشته باشند و كمترين اطلاع رساني به مردم ارائه شود هزينه مي كنيد و جنابعالي كه در پاسخ آية اله طاهري فرموديد هر كس مبارزه با فساد را از خود و از نزديكان خود شروع كند آيا اين نسخه اي را كه نوشته ايد در مورد خود شما قابل اجرا نيست؟ و آيا بهتر نيست حضرتعالي گزارشي كامل از درآمد و هزينه هاي مزبور را به اطلاع ملت رشيد ايران برسانيد؟ ملتي كه امكانات يك قاره را دارد اما بخش عظيمي از مردمش زير خط فقر زندگي مي كند و جوانانش كه سرمايه هاي ارجمند فكري اين كشورند گروه گروه به «ديار كفر» پناه مي برند و در مسير اين پناهندگي طعمه هزاران مصيبت از غرق شدن در رودخانه ها تا منجمد شدن در كانتينرهاي سردخانه اي ميشوند و ثروت آنها در خوشبيتانه ترين فرض ها در اختيار سوريه، سودان، حماس، سيد حسن نصراله، حكمتيار... قرار گرفته. راستي مسئول فرار اين مغزهاي گرانقدر كيست؟ بگذريم از فرار سرمايه ها كه خود حديث غم انگيز ديگري ست!
7 ـ آيا تأييد نمي فرمائيد كه حضرت علي عليه السلام با آنكه شايسته ترين چهره تاريخ بشريت بود و عليرغم نصب الهي، وقتي كه به هر دليل از رأي اكثريت محروم ماند از اين رأي (ولو ناآگاهانه مردم) تمكين نمود و افسار شتر خلافت را رها كرد و تلخي روزگاري كه چون خار در گلو و چون خاك در چشمش مي گذشت را با شيريني پايه گذاري سنت حسنه (رجحان رأي مردم بر حق خود) جبران كرد تا پرچم مردم سالاري و آزادي در همه عصرها و براي همه نسل ها در اهتزاز باشد و فقط زماني حكومت را پذيرفت كه مردم مصرانه از او خواستند و در مدت كوتاه زمامداري عليرغم (عصمت) هرگز خود را از اشتباه مصون نمي انگاشت و پيوسته از مردم مي خواست تا به او تذكر و هشدار دهند؟ و آيا تأييد نمي فرماييد كه رأي آقاي خاتمي در دوم خرداد 76 بيش از آنكه به معني «آري» به ايشان باشد به معني «نه» به جنابعالي بود؟! زيرا برخلاف نظر شما كه طبق آن اكثريت سه چهارم مردم ايران بي غيرت يا بي سياست تلقي مي شوند، ملت هوشمند ايران عليرغم آگاهي از نظر حضرتعالي مبني بر انتخاب كانديداي ديگري، آقاي خاتمي را برگزيد و در چند مورد ديگر اين رأي را به نحوي آشكار و معني دار تكرار كرد، هر چند آقاي خاتمي نسبت به ماهيت اين رأي كه براي وي سخت تعهدآور بود تجاهل نمود زيرا ايفاي آن تعهدات مستلزم مبارزه اي بود كه اصولاً آقاي خاتمي مرد آن مبارزه نبود و بخاطر پذيرش مسئوليتي كه توان ايفاي آنرا نداشت در پيشگاه ملت مظلوم و عظيم الشأن ايران مؤاخذه خواهد شد. حتي اگر فرض كنيم كه تصاحب كرسي مديريت اين كشور توسط شما در سال1368 منطبق با قانون بوده باشد لااقل از دوم خرداد 76 به بعد، مردم ايران در همه موضع گيريها به سياست شما و جناح مورد حمايت شما رأي عدم اعتماد داده اند كه آخرين آنها همان نظرسنجي اخير در مورد امريكاست. بگذريم از نظرسنجي ديگري كه طبق آن شما و سيستم حكومتي شما فقط از شش درصد حمايت مردم برخوردار بوده و نود و چهار درصد ديگر خواهان تغييرات اساسي هستند. لذا اگر اين ادعا درست باشد كه لااقل از دوم خرداد 76 حضرتعالي رأي اعتماد ملت ايران را از دست داده ايد آيا ادامه حكومت شما با سيره علوي مغايرت ندارد؟ و اگر اين واقعيات را انكار مي فرماييد آيا انجام رفراندم و مراجعه به آراء عمومي نسبت به ادامه مديريت جنابعالي راه حل قابل قبولي نخواهد بود؟
8 ـ جنابعالي بارها فرموده ايد راه امام راه شما و هدف امام هدف شماست. آيا امام نمي گفت ميزان رأي مردم ست؟ آيا نمي فرمود مركز همه قدرتها و همه قانون ها مجلس ست؟ و آيا تأكيد نمي كرد كه مجلس در رأس امورست؟ راه امام را اينگونه ادامه ميدهيد و اهداف امام را اينگونه پاس ميداريد؟ آيا مجمع تشخيص مصلحت كه به اشاره شما با تصويب آئين نامه اي ميخواهد مصوبات مجلس را بطور سيستماتيك كنترل كند و در واقع تير خلاص را به پارلمان شليك كند و از مجلس بطور كامل خلع يد شود با راه امام و منش امام و هدف امام هماهنگ است؟! آيا امام نمي گفت اگر به او خدمتگذار گويند بهتر است تا رهبر، اما حضرتعالي به شكل مسرت بخشي واژه رهبري را مكرراً در مورد خود استعمال مي كنيد و در زمان مديريت حضرتعالي چهره اي غيرقابل دفاع از اسلام و ولايت ترسيم گرديده و از اين منظر به دين و ولايت جفا شده است و اين تصوير نادرست از دين و ولايت يكي از علل دين گريزي جوانان است كه از اين مصيبت عظما به ساحت مقدس امام زمان عجل اله تعالي فرجه شكوه مي برم و مي پرسم آيا پاره اي از رفتارهاي شما بيش از آنكه نمايانگر مديريت شما بر كشور باشد نمايشگر مالكيت شما بر اين ملت نيست؟ بخصوص اهانتهاي شما به مردم آيا انسان را بياد رفتار مالكان دوره فئوداليته نسبت به رعايا و حتي بياد رفتار برده داران نسبت به بردگان نمي اندازد؟ با آنكه دوره برده داري و فئوداليته دير زماني است كه بسر آمده، تازه من بعيد ميدانم كه حتي برده داران نسبت به بردگان واژه هائي مانند بي غيرت را بكار برده باشند. به هر نقدير نتيجه قهري و منطقي چنين رفتار و چنان چهره خشني از حكومت ديني و بالاخره نتيجه حتمي تجربه شكست خورده حكومت مذهبي شما پيدايش رنسانس، سقوط حكومت ديني و نهايتاً استقرار نظامي لائيك و سكولار در قالب يك جمهوري تمام عيار خواهد بود.
در پايان از حضرتعالي مي خواهم بجاي هرگونه واكنش ناشي از توهم توطئه كه خودبخود مجوزي براي اقدام محافل خودسر خواهد بود اين كلام را منصفانه بررسي فرمائيد و نسبت بهر مقدارش كه حق تشخيص دهيد تسليم گرديد. اين سطور را براي رضاي خداوند، دفاع از حق، تذكر به جنابعالي و امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از ملت مظلوم ايران نوشتم، آنهم به حكم خداوند كه فرمود «ولاتلبسوا الحق بالباطل و تكتموا الحق وانتم تعلمون» (حق را لباس باطل مپوشانيد و حق را كتمان مكنيد در حاليكه مي دانيد). بهر حال به خدا توكل مي كنم و از محافل به او پناه مي برم و با اين سروده خود به سخن خاتمه ميدهم.
سرم اگر برود
به دل هراس ندارم خدا چو يار من ست
اگر همه بگريزند خدا كنار من ست
همانكه حضرت موسي به نيل ياري كرد
به لحظه هاي خطر مونس و نگار من ست
كسي كه در دل ماهي نظر به يونس كرد
هميشه در نظرم هست و يار غار من ست
همانكه يوسف كنعان ز چاه بيرون برد
يقين محافظ جان اميدوار من ست
كسي كه آتش نمرود را گلستان كرد
به وقت آتش فتنه نگاهدار من ست
دفاع از وطن و حق ملت ايران
هميشه كار من ست و همه شعار من ست
سرم اگر برود بر سر دفاع ازين مردم
خداي سجده نمايم كه اينهم افتخار من ست
اگر فداي وطن خاندان خود بكنم
نشان راه درست و عزم استوار من ست
مبارزه به ستمگر سرشته با جانم
اگر چه قتل و شكنجه در انتظار من ست
نه از شما بهراسم نه اهل سودايم
كه ترس و خلق فروشي بدان كه عار من ست
نه شاعرم كه سرايم به سوك آزادي
وگرنه اين سخن قلب بيقرار من ست
اميد «شعله» كه راه تو پر ز رهرو باد
كه آن طريق رهائي اين ديار من ست
در سينه ستبر من قلبي كوچك براي ملت بزرگ ايران مي تپد.
بنده خدا قاسم شعله‌سعدي

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

آزاده سپهری :
ديگه حنای "بهنود"ها رنگی نداره! من با کسی
که آگاهانه جنايات 24 ساله ی جمهوری اسلامی رو در کشته شدن فروهرها و مختاری و پوينده يا زندانی شدن باطبی و کرباسچی و گنجی خلاصه ميکنه، حرفی ندارم!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed