۱۳۸۲/۰۷/۳۰

شعري از مریم هوله


ما زنده ایم آری



اين وقتي ست كه تمساح ها فكر مي كنند دوره ات كرده اند

قورتت داده اند و از تو چيزي نمانده است

اما تو فانوسي ميان روده ها روشن كرده اي

كه فكر مي كني فرزندانت را كفاف مي دهد

تا آخر عمر

و همه اينها فكر هاي بيهوده اي بيش نيستند

هيكل مذهبي ات كنار جاروي موش خورده

نشسته خاطره هاي تلخ تا خرخره خورده

مستا مست

سوسك در شلوار فقيرت تخم گذاشته

حالا كمرت را با انگشت هاي لاك گرفته شل بگير

تا شل شود اين همه زمستان

كه فمنيست ها همه جايش را سرگين سرانده اند


اين وقتي ست كه اجتناب

جماعت بي شائبه اي ست

كه در خيابان تا حد مرگ

مسخره ات مي كند

و تو مجبوري طوري بجنبي

كه جنبيدنت را قانون حس نكند



آزادي جان ! طوري نفس بكش

فقط از بيني

كه هوا حس نكند راه مي رود

آزادي جان !

برايت در سينما تخمه مي شكنم

آنقدر دسته جمعي

كه صداي خرچ خرچ نگذارد

هن و هنت به گوشمان برسد



آزادي جان !

اين نعره طوفان است

مردن هاي دسته جمعي را دست كم نگير

ممتد و بي انتها

اين ديوار

بر سر تو خراب مي شود

اينقدر بي پروا نباش

هي در دل مرده ها كرم مي لولد

كه بجنبد آزادي

هي در دل مرده ها كرم مي لولد

كه زنده باشد آزادي

هي در دل مرده ها كرم مي لولد

كه زنده باشد

تا نيشخندي

كفاف زندگان را بدهد تا آخر عمر

تيمارستان

به ما پناه آورده است

ما زنده ايم آري


گورستان

به ما پناه آورده است

ما زنده ايم آري


فرار

به ما پناه آورده است

ما زنده ايم آري



اين وقتي ست كه جيغ

نماز مخفي ما مي ماند

تا روحمان آرام بگيرد

قراردادي كه هيكل ما را

با نيمكره ماتش

شبيه تريلي زير مي گيرد

تا بشنود جنازه شهري ميان جهان

« ما زنده ايم آري»



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed