۱۳۸۴/۰۴/۲۷

دلت خوش است عزيز، نان را به نرخ روز ميتواني بخوري؟
جمشيد پيمان
اين آقاي اکبر گنجي وضعيتش مصداق خياطي است که درکوزه افتاده است.اما زنداني را که او ميگذراند کجا و زنداني را که آقاي ايرج مصداقي کوشيده است در چهار جلد کتاب قطور، وجهي اندک از آنرا بنماياند کجا . با اينهمه زندان زندان است. بخصوص اگر اسير جنايتکار ترين جانيان تاريخ معاصر جهان باشي. براي مجرمين جنحه و جنايت هم که گرفتار و در بند اين آدمخواران هستند بايد بجد دل سوزاند. زيرا اينها حتي صلاحيت رسيدگي به امور جنحه و جنايت را هم ندارند. حالا در نظر بگيريد که اينها يکي از ياران سابقشان را که بيوفائي کرده و در يک ناپرهيزي عجيب و غريب، بخشي از کرده هاي ننگين شان را باز گفته است، بندي کرده اند. اکبر گنجي اگر جرمي مرتکب شده است در راستاي حفاظت از همين رژيمي ميباشد که امروز با صراحت ميگويد قبولش ندارد . تاکيدات او بر حقوق بشر و تساوي قانوني شهر وندان و تناقض دموکراسي با ولايت فقيه و قبول اصل جدائي کامل دين از دولت را بايد بحساب پوزش او از همراهي هاي بيست ساله اش با همين رژيم گذاشت. هر چند که خودش تا کنون باصراحت و شفاف نگفته است که خواهان برچيده شدن رژيم جمهوري اسلامي حاکم بر کشورمان ميباشد. هر چند که خودش بخاطر آنچه که در دوران همسوئي و همکاري و همگامي با اين نظام ضد بشري ، انجام داده است ، مستقيما و با صراحت پوزشي نخواسته است. نه از ملت ايران و نه از قربانيان نظام و نه از آنهمه زنداني که بخاطر عقايدشان عمريست اسير اين رژيمند و کسي ختي نامشان را نميداند و نه از هزارن ايراني که از جمله در زير سکوت او بدست رژيمي که آنزمان مطلوبش بوده ، بقتل رسيده اند.از خيلي ها بجاي خامنه اي معذرت خواسته است. اما انگار دستهاي خودش احتياج به شستشو ندارند . انگار بايد همکاريهاي چندين و چند ساله اش با اين رژيم، زير سبيلي در شوند.
اکبر گنجي دو صورت حساب جداگانه دارد. يکي مربوط به عملکردش در دوران طولاني مدت پشتيباني تمام عيار و تاثير گذارش از اين نظام و ديگري مربوط به مساله زنداني شدنش بوسيله ياران سابقش در اين نظام. بايد مراقب بود که عده اي دانسته و ندانسته بخاطر صورتحساب دومي صورتحساب اولي را نه مخدوش کنند و نه دفن سازند. دفاع از اکبر گنجي نه بايد بيک مقوله ي خصوصي تبديل شود( که بوسيله عده اي شده است) و نه فضائي را بسازد که در هياهوي آن جرمهاي اصلي رژيم از نظرها پنهان شوند. اشتباه نشود. اصلا قصدم اين نيست که بخواهم دفاع از اکبر گنجي را زير علامت سئوال ببرم. اکبر گنجي مثل هر زنداني ديگر حق دارد مورد دفاع قرارگيرد. اما از آنجا که مدافعان فصلي او باين داستان و صورتحساب دوم اکبر گنجي وجه سياسي داده اند بد نيست از اين همه دلسوزان و عاشقان سينه چاک او چند سئوالي را بپرسيم . اينطوري روشن ميشود که لا اقل مساله بت شدن و قهرمان شدن رهبر اپوزيسيون شدن اکبر گنجي از قبل اين جنجال ها محلي از اعراب ندارد. اکبر گنجي بخاطر گذشته ي پر از همراهي و همنوائيش با اين رژيم ، ممکن است فرضا بتواند روزي رئيس جمهوري سويس بشود اما ظرفيت و بخت بت شدن و رهبر اپوزيسيون اين رژيم شدن را ندارد.
اما سئوال ها :

- آيا در ايران فقط اکبر گنجي دربند و اسير دژخيمان جمهوري اسلامي است؟

- آيا در ميان زندانيان سياسي ، که کسي از شمار واقعيشان خبري ندارد ، وضعيت اکبر گنجي از بقيه خرابتر و خطرناک تر است؟
- آيا حجت زماني که حکم اعدامش را در تاريخ 17-1-1384 باو ابلاغ کرده اند بيشتر جانش در خطر است يا اکبر گنجي؟
- آيا اينهمه امضا کنندگان پاي اعلاميه هاي دراز و کوتاه دفاع از اکبر گنجي ، چيزي از عليرضا شريعت پناهي شنيده اند که ايرج مصداقي در مقاله ي"قابل توجه دوستان و دشمنان گنجي" او را اينطور معرفي ميکند:
عليرضا شريعت پناه نماد مظلوميت، ايستادگي و غرور زنداني سياسي هنوز در بند دژخيمان است. او که پس از اعتصاب غذاي زندانيان اوين در سال گذشته که وي نيز در آن شرکت داشت ـ آزاد شده بود، دوباره پيش از انتخابات دستگير و به محل نامعلومي برده شده است.

عليرضا نزديک به ۱۴ سال از عمر خود را طي بيست سال گذشته در زندان‌هاي اوين و گوهردشت به خاطر مبارزه براي آزادي و دمکراسي گذرانده است.
عليرضا شريعت‌پناه يک معلول مادرزاد جسمي است که حتا کارهاي روزانه‌اش را به سختي انجام مي‌دهد.

وي داراي دو دست کوتاه و ناقص با انگشتاني کج و معوج است که به سختي چيزي را نگاه مي دارند. براي آن‌که سرش را شانه کند بايد ُبرس را در دستش قرار داده و سرش را به ُبرس بکشد.

داراي بالا تنه‌اي کوتاه است که يک برآمدگي در جلو و يک قوز در عقب دارد. پاهايش باريک، کج و معوج و ناقص هستند و به سختي راه مي‌رود .

در ناحيه فک و دندان‌ها و جمجمه نيز با ناهنجاري روبروست. چشمانش نزديک به کوري هستند . بدون عينک به هيچ وجه قادر به تشخيص اشياء و افراد نيست. قبل از آن که در سال ۷۱ براي بار دوم دستگير شود چشمانش را عمل کرده بود، اما هنوز بخيه‌اش را نکشيده بود که دوباره دستگيرش کردند .
در صحبت کردن مشکل دارد. صدايش غيرطبيعي است. اما با همه‌ اينها موجب سربلندي زندانيان سياسي و نماد مظلوميت آنان است و من افتخار مي‌کنم که اين سعادت را داشته‌ام که مدتي از عمرم را در کنار او و در يک بند بگذرانم.

متأسفانه عليرضا شريعت پناه مورد بي‌مهري سازمان‌هاي عريض و طويل حقوق بشري بين‌المللي و داخلي قرار گرفته و گروه‌ ها و افراد مدعي حقوق بشر به راحتي، ‌بله به راحتي از کنار نامش با همه مظلوميت‌اش مي‌گذرند. (۱)
- آيا جنجال حول محور وضعيت اکبر گنجي بايد باعث شود که کسي از اين سينه چاکان موسمي حتي يک کلمه درباره جنايتي که رژيم در همين چند روزه در شهرهاي کردستان مرتکب شده است ، بر زبان و قلم نياورند؟

- آيا خون نريخته ي اکبر گنجي ( که اميدوارم هرگز نريزد و او تندرست بماند) از خون شوانه قادري که در کردستان کشتند ش و جناره اش را در خيابانها براي ترساندن و عبرت ديگران بر زمين ها کشاندند ، رنگين تر است؟

- آيا اين مدافعاني که براي اکبر گنجي يا اشک ميريزند و يا اشک تمساح ميريزند اشک هاي خانواده شوانه قادري را نمي بينند؟ حتما نمي بينند!

- آيا از ميان اينهمه کساني که احتمالا صادقانه براي آزادي گنجي ميکوشند و با رژيم ددمنش جمهوري اسلامي هم مرز بندي دارند کسي پيدا نميشد که همزمان با دفاع از اکبر گنجي هم نسبت به گذشته ي او وهم نسبت به مدافعاني نطير حجاريان و خوئيني ها ونظاير اينها مرزبندي کند؟

آن تشنه اي که از جوي گل آلود مياشامد فقط آب نمي آشامد، گل هم مي آشامد ،
بله گل هم مي آشامد .
(1) برگرفته از سايت ديدگاه

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed