۱۳۸۶/۰۵/۱۸

قهرمان صلح نوبل
مرا ببین!
چیزی بگو


اندکترین سخن
سکوت را به سُخره گرفتن است
وقتیکه سنگ حتی
فریاد برلب آورده ازهجوم شب
چیزی بگو!
برگردنت مدالی آویختند
و برگردنم طناب
تا به سازشمان کشند.
با لبخندی به حجم مردمم و وسعت میهنم
ساده چون نسیم
اما بزبان تمام ساکنین زمین
گفتم « نـــــــــــــــــه»
حال که به زانو نشاندمشان
تو نیز
چیزی بگو!
نه بخاطر احساسی،عاطفه ای یا انسانی
بخاطر آن مدال
بخاطر گرفتن جایزه ازدستان ژاک شیراک
چیزی بگو!
نه بخاطر نجات من
بلکه بخاطر خودت
که باور کنم
آنگونه که می بینمت
چندان هم ذلیل نبوده ای
چندان هم با سکوتت
درقتل من دخیل نبوده ای
آی مردم
تــوجـــه تـــوجــــه
قهرمان صلح نوبل می خواهد چیزی بگوید
بشنوید:
مردم بپا بپا بپا
برای نجات زندانیان گوانتانما
*****
جلاد وقتش رسیده است
بکِش طناب مرا!

امیر کارگر

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed