۱۳۸۴/۱۲/۰۴

طنزی که باعث دستگيری الهام افروتن خبرنگار جوان دربندرعباس شد
توضيح : طبق اظهارات الهام افروتن در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی اين مطلب را نويسنده ای بنام م . ف سخن نوشته بوده است که الهام آنرا از طريق اينترنت پيدا کرده و بدون مطالعه در مجله خود قرارداده که بلافاصله دستگيرميشود. و دربيخبری از وضعيت اش خبر خودکشی او درسايت ها منتشر ميشود
بياييد آشکارا با مردم در مورد ايدز سخن بگوييم و مبتلايان را از رنج آن نجات بخشيم . واضح و مبرهن است که ايدز يک بيماری خطرناک است که از ميمونی که شبيه انسان است به بشرعادی منتقل شده و مردم تا قبل از شيوع اين ويروس خطرناک زندگی عادی شان را می کردند، می زدند و می رقصيدند و کافه کاباره می رفتند و در رستوران غذا می خوردند و زن می گرفتند و به هم خون می دادند و بدون نگرانی به عملی که منجر به توليد مثل می شود مبادرت می ورزيدند. خلاصه بساط کباب و شراب هم بود و هرکس با فراخور وضع خود به حال کردن مشغول و به شعار جنگ نکن عشق بورز ! هيپی ها اجر می گذاردند ، تا اين که يکنواختی دلشان را زد وشيرپاک خورده ای ، رفت پيش ميمون آلوده ی نفرين شده و نمی دانم با او چه کار کرد که گرفت و چون به بستر همسرش رفت او را هم الوده کرد و يک بدبخت ديگر ( احتمالا همسايشون اينا) مبتلا شد و شوخی شوخی هزاران هزار و بعد ميليون ها نفر آلوده شدند. واضح و مبرهن است که ويروس ايدز خيلی حرامزاده می باشد و سريع قيافه عوض می کند و هر چه سيستم ايمنی زور می زند، «ايدز» به حيات ننگينش ادامه می دهد. ايدز بر دو نوع است : بيولوژيک و پولتيک . امروز می خواهيم نوع پولتيک را زير ميکروسکوپ قرار دهيم ، وبه توصيه و مبارزه علنی عليه آن بپردازيم.
ايدز در سال 57 از فرانسه به ايران وارد شد و چون بدن افراد پذيرش آن را داشت در عرض مدت کوتاهی تمام ساختار اجرايی و قانون گذاری را آلوده کرد و به ملت هم در اثر هيچان بيش از حد و شور جوانی از اعمال رنجی که بر روی او صورت می گرفت لذت مازوخيستی دست می داد... وقتی کار از کار گذشت ديدند ای وای ، رعایت نکات بهداشتی را نکرده ، خود را به دست خلخالی ها ، هادی غفاری ها ، و ماشاالله قصاب ها و امثال تيغ زن ها داده اند. و از آن تاريخ به بعد که هيجان و شور و جوانی و عشق آن قابل گفتن نيست – فروکش کرد و ملت را کهولت در پيش گرفت و فهميد که چه خاکی به سرکرده و سعی کرد که از دست منبع ايدز حکومتی بگريزد اما ديگر آن منبع ول کن نبود وملت را دنبال می کرد وکاری که نبايد انجام می شد ، انجام می شد و روزانه برتعداد مبتلايان افزوده می گشت. و خبرگان و متفکران و انديشمندان برای اينکه به اين بيماری مبتلا نشوند راه خارج در پيش گرفتند. ولی اي آقا ، کجای دنيا افراد مشکوک به ايدز را دوست دارند که آمريکايی ها و اروپايی دوست داشته باشند؟ تازه مال خودشان هم زيادی است چه برسد به نوع واردتيش . نتيجه آن شد که از همان گيت اول با آن ها مثل يک ايدزی واقعی رفتار و برخورد شد. انگشت نگاری ، ندادن ويزا ، گرفتن پاسپورت به گونه ای ديگر ... تازه پس از اين ها مامور با دستکش به دنبال عوامل مرض تا آنجا که گفتنی نيست را معاينه می کرد ( تازگی ها مشاهده شد ه که بر سرگذرگاه های مرزی وبلاگ آدم ها را با گوگل کشف می کنند و می خوانند و به استناد نوشته های آدمی پی به بيمار بودن يا نبودن او می برند.) از نشانه های بيماری که بگذريم عملکرد اين ايدز حکومتی بسيار جالب است ...
هسته ی مرکزی اين ويروس درجاهای مخفی مثل سازمان های موازی و تاريکخانه ها تکثير می شود و درمحيط های کاملا بسته و دور از چشم رشد می کند و به ناگهان از چند کانال به مردم اهل انديشه هجوم می آورد. و بخش پراتيک آن توسط اشخاصی که قيافه ترسناکی دارند و حال و حوصله درستی ندارند و گوشه ی چشمشان می پرد و لبشان از شدت خشم و عصبانيت می لرزد از طريق ماشين های پرده دار و به خصوص فولکس واگن ، به وسيله ی ابزاری مانند لنگه کفش و شيشه عرق وکارد و خنجر و طناب و سيم پيانو و دسته جک و آب حوض و شياف پتاسيم و داروی نظافت ، کابل و شلاق و وسايل مشابه به بدن های سالم هجوم می آورد و شخص را آلوده و در فاصله زمانی مختلف از چند ساعت گرفته تا چندماه به آن دنيا روانه می کند. و گاه در بدن شخص می ماند و تا آخر عمر موجب هراس و وحشت او و حتا از سايه ی خودش می شود.
چگونه درمقابل ايدز حکومتی مصون شويم ؟
ناگفته نماند که درون دستگاه حکومتی گلبول هايی هستند که سعی می کنند عمل اين ويروس را کند کنند و از ميزان آسيب آن بکاهند. اما خود آن گلبول هاي بدبخت هم يکهو توسط ويروس خورده می شوند و آه و حسرت در دل گلبول های زنده می گذارد. و آن گلبول ها می روند بر ضد ويروس برنامه درست می کنند و معتقدند که تا 700 سال ديگرشايد بتوان آن را ساکت کرد. اما سابقه ی آزمايش ها نشان داده که نه تنها ويروس بی خطر نشده بلکه ترتيب گلبول ها را به شکل پيچيده تری داده ... گاه مخ گلبول را نشانه رفته و او را تا آخر عمر عليل کرده ، گاه در سلول های تنگ ماده ی و حشت وتنهايی به گلبول خورانده و تا آخر عمر او راساکت کرده ، گاه گلبول را با تقلب در انتخابات به بيرون از عروق حياتی و پيشا ب راه پرت کرده .
اما سروران ارجمند ما بايد ضمن توجه به عمل گلبول ها و کمک به مبارزه ی آن ها ، به فکر خودمان هم باشيم و جانمان را از دست اين ويروس بد نهاد نجات دهيم. برای سالم ماندن خود وخانواده تان سعی کنيد هيچ تماسی با ويروس نداشته باشيد و به کار و زندگی و نمز وروزه تان مشغول باشيد . اگر کنجکاوی وشر وشور جويی داريد وجلو رابطه داشتنتان را نمی توانيد بگيريد ،با عرض معذرت زبانم لال از کاندوم استفاده کنيد. اين کاندوم در داروخانه خبرگزاری های دولتی فروخته می شود وخط قرمز نظام نام دارد و هر چند هی تنگ و گشاد می شود و بازهم زبانم لال از سرجايش در می رود ، اما بودنش بهتر از نبودنش است . ( علامت مشخصه ی اين کاندوم علامت ورود ممنوع و لطفا خفه شويد درنوک آن است.)
اين کاندوم خط قرمز باعث می شود ويروس به شما نزند و شما عمری سرافراز زندگی کنيد .به خاطر اين کاندوم شما اوج لذت را درک نمی کنيد؟ به درک که درک نمی کنيد. مگر از جانتان سير شده ايد؟ همان يک ذره لذت کافی است . شما يک جور ارتباط برقرار کنيد که نه سيخ بسوزد نه کباب. حرف هاينان را دو پهلو و سه پهلو بزنيد و به جای برخی اسامی از سه نقطه در وسط کروشه استفاده کيد. مطالبتان را درلفاف بپيچيد و با استعاره و کنايه و صنايع بديع سخن بگوييد . مطلقا با عامل اصلی ايدز و پلاسما و مواد ناقل مانند سپاه و قوه ی قضاييه و وزارت اطلاعات و جديدا شخص رئيس جمهور محترم کاری نداشته باشيد . از ما گفتن بود ، تو خواه پند بگير خواه ملال .
اميدوارم درس امروز باعث نجات جان شما خردمندان گردد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed